شهرسازی
خوشبختی و بدبختی تو از افکارت ناشی می شود." کارنکی"
چند مدل برنامه ریزی استراتژیک
چند مدل برنامه ریزی استراتژیک
کارشناسی ارشد شهرسازی
مقدمه
استراتژي تصوير جامعي از هدفهاي بلند مدت ، مقاصد و هدفهاي كوتاه مدت و سياستها و برنامه هاي عمده براي تحقق هدفهايي است كه در آن رسالت و شخصيت موجود يا آتي سازمان تبيين شده است.
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که اکثر شرکتهای موفق و صاحب نام دنیا از آن برای هدایت و پیشبرد برنامه ها و فعالیتهای خود با افق دید بلندمدت و درجهت دستیابی به اهداف و تحقق ماموریت سازمانی بهره می گیرند. این نوع برنامه ریزی که تاکنون اغلب مورداستفاده سازمانهای بزرگ واقع شده است، اگر به درستی تدوین شود، به انتخاب استراتژی هایی منجر می شود که درصورت اجرای صحیح و به موقع، تعالی و پیشتازی سازمان را به ارمغان می آورد .
تعریف استراتژی
استراتژی دراصل به معنای ایجاد تحول در یک سازمان یا یک مجموعه است در فرهنگ عمید “ استراتژی “ به معنی علم اد ا ره کردن عملیات و حرکت ارتش در جنگ آورده شده است.
عوامل اصلی تشکیل دهندۀ استراتژی
عوامل اصلی در استراتژی با توجه به امکانات موقعیتها و تواناییها و مشکلات متفاوت و تغییر پذیر است، منتهی شرط انتخاب استراتژی مناسب ، طرح سؤلات از جمله : کجا هستیم؟ به کجا می خواهیم برویم؟ چگونه می خواهیم برویم؟ می باشد.
از اینرو عوامل تشکیل دهنده استراتژی سه عنصر:
1. هدف : وجود هدف از یک طرف مبین فاصله موجود تا شرایط مطلوب می باشد، از طرف دیگر مشخص کننده مسیر یا مسیرها ی ی است که جهت دستیابی به هدف، یک یا ترکیبی از آنها را باید مورد استفاده قرار داد.
2. سیاست : سیاست مبین چگونگی دستیابی به اهداف ، خصوصاً هدف نهایی است که در استراتژی مطرح می شوند .
3. ابزار : ابزار وسائل اجرائی سیاستها و تحقق اهداف یا هدف استراتژی می باشد .
برنامه ریزی استراتژیک
اغلب برنامه ريزي استراتژيك و برنامه ريزي بلند مدت به جاي يكديگر بكار ميروند اما داراي تفاوتهاي اساسي هستند. برنامهريزي بلند مدت بر ديدگاه عقلايي (آرمانها و اهداف- طرحها و اقدامات- منابع موردنياز) استوار شده است. در برنامه ريزي بلند مدت نقش تغيير و تأثير محيط كمتر مورد توجه قرار ميگيرد .
در حالیکه برنامه ريزي استراتژيك بر تغيير و شرايط محيطي متمركز ميشود و با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی و قوتها و ضعفهای داخلی را شناسایی می کند و با درنظر داشتن ماموریت سازمان، اهداف بلندمدت برای سازمان تنظیم می کند و برای دستیابی به این اهداف، از بین گزینه های استراتژیک اقدام به انتخاب استراتژی هایی می کند که با تکیه بر قوتها و با بهره گیری از فرصتها،ضعفها را ازبین برده و از تهدیدها پرهیز کند .
چند تعریف از برنامه ریزی استراتژیک
1. لرنر : برنامه ریزی استراتژیک فرایند تغییر سازمانی مستمر و پیچیده است .
2. پفر: برنامه ریزی استراتژیک فرایند ایجاد و توسعه رویه ها و عملیات ضروری برای دستیابی به آینده است .
3. مک کون: برنامه ریزی استراتژیک فرایندی برای بازسازی و انتقال سازمانی است .
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
1. مديران را به سازمان علاقمند ميكند.
2. تغييرات محيطي را به سازمان نشان ميدهد.
3. در كسب درك روشن از سازمان به مديران كمك ميكند.
4. ديدي هدفمند از مسائل مديريت ارائه ميدهد.
5. باعث هماهنگي و تفاهم در سازمان ميشود.
6. آيندهنگري را در مديران تقويت ميكند.
7. فرصتهاي پيش روي سازمان را مشخص ميكند.
8. قالبي براي اجراي برنامه و كنترل فعاليتها ايجاد ميكند .
مدلهای برنامه ریزی استراتژیک
1. مدل فرآیند برنامه ریزی استراتژیک
اين مدل توسط تايلر در سال 1975 بيان شد. برنامه ريزي جامع يا استراتژيك فرايندي است كه ضمن آن اهداف و خطوط كلي فعاليتها و ماموريتهاي سازمان در دراز مدت تعيين مي شود.
فرآیند مدل
1.تعيين و تدوين اهداف آينده سازمان
2. شناخت اهداف و استراتژيهاي موجود سازمان
3. تجزيه و تحليل شرايط محيطي سازمان
4. تجزيه و تحليل منابع و امكانات سازمان
5. شناخت وضع موجود
6. تعیین تغییرات مورد لزوم در استراتژیها
7. تصميم گيري در مورد استراتژي مطلوب
8. اجراي استراتژي جديد
9. كنترل و سنجش استراتژي جديد در عمل
2. مدل خط مشی هاروارد SWOT
اندرسن در سال 1980 مدل خط مشي هاروارد را بیان کرد. در اين روش هدف ارزيابي فرصتها و تهديدات محيطي از يك طرف و نقاط ضعف و قوت داخل سازمان از سوي ديگر مورد توجه قرار مي گيرد.
در این مدل چهار استراتژی پیشنهاد می شوند:
1. استراتژی WT : در اين حالت هدف از استراتژي كاهش حتي الامكان نقاط ضعف و تهديدات مي باشد.
2. استراتژی WO : این استراتژي هدفش كاهش نقاط ضعف و افزايش فرصتهاست.
3. استراتژی ST : اين استراتژي بر اساس توانمندي شركت در مقابل تهديدات بنا شده است.
4. استراتژی SO : هر شركتي علاقه مند است كه هميشه در اين موقعيت قرار داشته باشد تا بتواند بهره گيري از توانمنديها و فرصتها را به حداكثر برساند.
هدف اصلي مدل هاروارد تدوين بهترين استراتژي براي شركت است.
ویژگیهای مدل هاروارد:
1. عمدتاً قابل استفاده در سطح استراتژی می باشد .
2. نقاط قوت و ضعف داخلی و تهدیدها و فرصتهای محیطی را تجزیه و تحلیل می کند .
3. الزامات و ارزشهای مدیریت و هنجارهای اجتماعی را تجزیه و تحلیل می کند .
4. بهترین حالت سازگاری بین شرکت و محیط آن را با انتخاب مناسبترین استراتژی را دنبال می کند .
3. مدل استراتژی صنفی
اين الگو توسط اندروز در سال 1980 مطرح شد ، استراتژي صنفي يك موسسه عبارت است از الگوي تصميم سازي كه بر اساس آن هدفهاي عمده ، هدفهاي جزئي و مقاصد سازمان را معين و مشخص مي شود.
اصولاً اين مدل داراي دو بعد است : 1. تدوین 2. اجرا
در این مدل اقدامات اساسي براي تدوين استراتژي شناخت فرصتها و تهديدها موجود در محيط موسسه ، سپس نقاط قوت و ضعف موسسه را همگام با منابع موجود و دست يافتني شناسايي نموده ، توانمنديهاي عملي و بالقوه را براي برخورد با بازار برآورد مي كند.
4. مدل رقابتی پورتر
اساس اين استراتژي بر رقابت است. تلاش براي كسب سهم بيشتر در بازار رقابت ، تنها در حرکتهای رقبا متجلي نمي شود بلكه رقابت در يك صنعت در اصول اقتصادي آن ريشه دارد و نيروهاي رقابتي وجود دارند كه فراتر از رقبا هستند. وضعييت رقابتي در يك صنعت متكي به پنج نيروي اساسي است.
1. تهدید جدید الورود ها : به طور كلي موانع ورود به بازار از ديدگاه پورتر عبارت اند از : حجم فروش ، وجوه تمايز محصول ، هزينه هاي متغير و.
2. قدرت تأمین کنندگان مواد اولیه : عواملي كه در قدرت تامين كنندگان موثرند عبارت اند از وجه تمايز وارده ها هزينه متغير عرضه كنندگان ، وجود وارده ها ، و مواد جايگزين .
3. قدرت خریداران : عواملي كه موثرند عبارتند از : نفوذ چانه زني ، تمركز خريدار در برابر تمركز موسسه ، حجم خريد و.
4. تهدید جایگزین : وجود كالاي جايگزين ، هزينه كالاي جايگزين ، كيفيت كالاي جايگزين
5. شدت رقابت : عوامل موثر عبارتند از : رشد رشته صنعتي ، ارزش افزوده ، ظرفيت توليد اضافي ، نظارت محصول ، هزينه متغير و.
5. مدل رایت
رايت اين مدل را در سال 1992 بيان كرده است اين مدل داراي پنج مرحله اصلي است كه همه مراحل تحت تاثير نظام اطلاعاتي است.
بر اساس این مدل تدوين استراتژي در سه سطح تنظيم مي شود:
1. شركت : استراتژيهاي كلان شركت يا سازمان
2. فعاليت : تبديل استراتژيها به فعاليتهاي واحدها و بخشها
3. وظيفه : تعيين وظايف افراد در قالب استراتژيهاي تعيين شده
برای اجرای استراتژی توجه به سه عنصر ضروری است:
1. ساختار : مجموعه وظايف و مسئوليتها و ارتباط آنها در قالب ساختار
2. رهبري : فرد يا افراي كه از طريق وظايف قانوني و ايجاد زمينه مقبوليت زمينه اجراي استراتژي را فراهم كند.
3. فرهنگ سازماني : ايجاد فضاي مناسب براي پذيرش استراتژيها بطوري كه زمينه مشاركت افراد را فراهم كند.
برنامه ریزی استراتژیک مراحل انجام آن!
La برنامه ریزی استراتژیک یکی از پرکاربردترین ابزارها برای رسیدن به موفقیت در هر سازمانی است. ما به عنوان شرکتها، اهدافی را که میخواهیم به آنها برسیم، تعیین میکنیم، با این حال، در بسیاری از مواقع فراموش میکنیم مسیری را که باید برای رسیدن به این نقطه نهایی طی کنیم و اینجاست که برنامهریزی استراتژیک وارد میشود.
برنامه ریزی استراتژیک چیزی نیست جز تمرینی که در آن عواملی که در درون سازمان، شرکت، شرکت یا برند هستند، اهداف و برنامه های عملیاتی را که برای دستیابی به اهدافی که در بلندمدت تعیین کرده ایم، تعیین می کنند.
با این حال، هنگامی که این تعریف را در سازمان خود اعمال می کنیم، باید در نظر داشته باشیم که برنامه ریزی استراتژیک یک ابزار پیش بینی نیست که به ما کمک کند درک کنیم که شرکت ما در یک موقعیت خاص چگونه حرکت می کند، اگرچه برای استفاده از آن به پیش بینی های مختلف تولید و تامین مالی نیاز داریم. برای ارزیابی سناریوهای احتمالی
از سوی دیگر، باید به خاطر داشته باشیم و درک کنیم که برنامه ریزی استراتژیک نه تنها شامل تصمیماتی می شود که آینده را تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه گام به گام هر یک از مراحل به تفصیل بیان می شود که در آن باید اقدامات و تصمیماتی اتخاذ کنیم که مسیر سازمان ما را تعیین می کند. .
به همین ترتیب، ما باید درک مزایا و مراحل برنامه ریزی استراتژیک کنیم که با برنامه ریزی استراتژیک خطرات آینده را حذف نمی کنیم. بلکه به ما نشان می دهد که در چه مواقعی یا چگونه باید خود را برای رویارویی با شرایط احتمالی که ما را در معرض خطر قرار می دهد آماده کنیم.
به هر یک از این دلایل، مهم است که وقتی مشخص می کنیم چگونه برنامه ریزی استراتژیک خود را انجام می دهیم، رهبران، مدیران، فروشندگان و هر یک از سطوح شرکت خود را در نظر بگیریم. برای اینکه هر یک از افراد تشکیل دهنده سازمان ما به یک زبان صحبت کنند و هر یک از مراحل، اهداف و اهداف روشن را داشته باشند.
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
هنگامی که اهمیت اجرای برنامه ریزی استراتژیک در سازمان خود را روشن کنیم، می توانیم به وضوح درک کنیم که اجرای این ابزار سازمانی چه مزایایی به ما می دهد.
برنامه ریزی استراتژیک به ما این امکان را می دهد که خود را فعالانه سازماندهی کنیم و نه واکنشی، این تمرکز بر این واقعیت است که ما به عنوان یک سازمان باید هر یک از سناریوهای احتمالی را که ممکن است پیش بیاید و نحوه مواجهه با هر یک از آنها را در نظر بگیریم و منتظر مشکلات ظاهری نباشیم. تصمیم گیری کنند
مزیت دیگری که این استراتژی به ما می دهد، حس جهت گیری است که به سازمان ما می دهد. دانستن اینکه کل سازمان احساس هویت می کند و کاملاً اهدافی را که ما ایجاد کرده ایم و به کجا می خواهیم برویم درک می کند.
برنامه ریزی استراتژیک همچنین به ما این امکان را می دهد که سودآوری کسب و کار خود و همچنین سهم بازاری را که در آن فعالیت می کنیم به صورت تصاعدی افزایش دهیم. از سوی دیگر، به ما این امکان را می دهد که عمر کسب و کار خود را افزایش دهیم، به این دلیل که می توانیم با وضوح بیشتری متوجه نیازها شویم و بتوانیم به سرعت به آنها حمله کنیم، حتی قبل از اینکه مشتریان یا کاربران ما بدانند که آنها را دارند. .
در سطح نیروی کار، به کارگیری برنامه ریزی استراتژیک در سازمان ها یا شرکت های ما به هر یک از کارکنان ما این امکان را می دهد که از درک اینکه سازمان ما به کجا می رود و هدف ما به دنبال چیست، رضایت را تجربه کنند.
به همین ترتیب ویدیوی زیر را برای شما قرار می دهیم تا کمی بهتر به مزایای برنامه ریزی استراتژیک پی ببرید
همانطور که در ویدیو دیدیم، برنامه ریزی استراتژیک به ما کمک می کند تا بفهمیم یا فرض کنیم که بازار چگونه مدیریت می شود، به ما امکان می دهد تصمیمات بهتری بگیریم، زیرا می توانیم هر یک از آنها را بر اساس برنامه ریزی های خود از لحظه ای که تصمیم گرفتیم، قرار دهیم. برای متوسل شدن به این ابزار سازمانی، ما را وادار به افزایش، شناسایی و تعیین اولویت ها در سازمان خود کنیم.
یکی دیگر از مزایایی که برنامه ریزی استراتژیک به ما ارائه می دهد، استقرار ساختاری است که امکان هماهنگی و کنترل ویژه فعالیت ها را فراهم می کند، به طوری که هر یک از فرآیندهای سازمانی ما بسیار کنترل شده است و اثرات نامطلوب و تغییراتی را که می توانیم به دست آوریم به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. این را می توان به لطف مدیریت بهینه زمان و منابع ما به دست آورد.
در نهایت از جمله مزایایی که برای اعمال برنامه ریزی استراتژیک می توان به آن اشاره کرد، ارتقای نگرش خوب نسبت به تغییراتی است که برنامه ریزی بی نقص و ارتباط حیاتی و همه جانبه بین هر یک از کارگران ما به همراه خواهد داشت.
انواع برنامه ریزی استراتژیک
وقتی نحوه شروع کسب و مزایا و مراحل برنامه ریزی استراتژیک کار خود را مطالعه می کنیم، مدل های برنامه ریزی استراتژیک مختلفی را می یابیم که به ما کمک می کند وظایف، اهداف و مقاصد جدید را در سازمان اندازه گیری کنیم. از جمله مدل هایی که می توان به آن اشاره کرد:
کارت امتیازی متوازن
این یکی از روش های مورد استفاده در برنامه ریزی استراتژیک است که به ما امکان می دهد عملکرد سازمانی شرکت خود را به طور کامل و مشخص ارزیابی کنیم. از جمله جنبه هایی است که می تواند دیدگاه ما را در سطح مالی، فرآیندی، یادگیری و خدمات مشتری ارزیابی و توسعه دهد تا درک کنیم که چگونه باید هر یک از اهداف و اهداف خود را به طور مناسب متمرکز کنیم.
همانطور که مشخص کردیم، این روش چهار جنبه را ارزیابی می کند که می توانیم در یک ماتریس ارائه کنیم، که به ما امکان می دهد هر یک از عناصر زیر را ببینیم:
- امور مالی: در این عنصر، بازده سرمایهگذاریهای مختلفی را که از طرف شرکت انجام میدهیم و همچنین ارزش افزودهای که در بازار برای ما فراهم میکنند، در نظر میگیریم.
- مشتریان: در این زمینه، ما رضایت و حفظ مشتریان یا کاربران خود را در نظر میگیریم، جایی که سهم بازاری که ایجاد میکند و آنها در مجموع آن را پوشش میدهند، از اهمیت بالایی برخوردار است.
- فرآیندهای داخلی: به همین ترتیب، بسیار مهم است که نحوه عملکرد سازمان خود را از نظر کیفیت، زمان پاسخگویی، هزینه ها و نحوه ارائه محصولات جدید به بازار ارزیابی کنیم.
- شکل گیری و رشد: در نهایت، این ماتریس ارزیابی رضایت کارکنان ما در سازمان را به ما ارائه می دهد و همچنین به ما کمک می کند تا اهمیت آگاهی از در دسترس بودن سیستم های اطلاعاتی موجود را درک کنیم.
نقشه استراتژیک
این یک ابزار سازمانی بصری است که در کارت امتیازی متوازن استفاده می شود که به ما امکان می دهد برنامه ریزی استراتژیک را به روشی خاص و کامل ایجاد و ارتباط برقرار کنیم. نقشه استراتژیک به ما امکان می دهد اطلاعات را به صورت خلاصه و عملی نشان دهیم که به ما امکان می دهد هر یک از این اقدامات را از طریق قالب های کاملاً مشخص متشکل از تامین مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی و یادگیری و رشد شرکت به اشتراک بگذاریم.
تجزیه و تحلیل SWOT
این ماتریس دیگری است که در کارت امتیازی متوازن استفاده می شود که از دیدگاه داخلی و خارجی تقسیم می شود. هنگام نشان دادن ویژگی های درونی، بر نقاط ضعف و قوت سازمان خود تمرکز می کنیم، در حالی که در ویژگی های بیرونی، تهدیدها و فرصت ها را ارزیابی می کنیم. از طریق این ارزیابی ها از کل سازمان.
تجزیه و تحلیل PEST
این تحلیل دیگری در کارت امتیازی متوازن است که سازمان را از دیدگاه ارزیابی می کند Pسنگی، Eاقتصادی، Sاوقات فراغت فرهنگی، Tتکنولوژیک، از این رو مخفف آن است. این مطالعه سازمانی به روشی مرتبط با ویژگیهای بیرونی ماتریس DOFA که در بالا توضیح داده شد، استفاده میشود تا از طریق این چهار عامل، محیط سازمانی یا تجاری شرکت خود را درک کنیم و در نتیجه بتوانیم بدانیم این محیط چگونه میتواند بر ما تأثیر بگذارد. اگر هر یک از چهار عامل را به دقت تحلیل کنیم، به موارد زیر پی خواهیم برد:
- سیاستمدار: از این جنبه، سازمان سیاست های مالی کشور محل اقامت خود و همچنین تنظیم بازار کار و جنبه های مالی واحدهای بانکی را که در آن حساب دارد، درک می کند.
- اقتصادی: در این مرحله هر یک از نقاطی را در سطح اقتصادی ارزیابی خواهیم کرد که می تواند بر توسعه عادی سازمان و همچنین تورمی که قرار است منحنی هزینه و قیمت ها را در آن ارزیابی کنیم و همچنین دوره اقتصادی و توزیع را تحت تاثیر قرار دهد. درآمدی که می توانیم ایجاد کنیم
- تکنولوژیکی: مانند دو نکته دیگر سطح تکنولوژیکی که داریم و نکاتی که باید به روز کنیم را ارزیابی خواهیم کرد. با توجه به اینکه فناوری ها به خصوص در سال های اخیر به سرعت و به طور مداوم به روز می شوند، این یکی از مهمترین نکات است.
- فرهنگی اجتماعی: آخرین نکته تجزیه و تحلیل PEST بر ارزش هایی متمرکز است که کارکنان ما دارند و ما به عنوان یک شرکت می خواهیم به هر یک از کاربران یا مشتریان خود منتقل کنیم.
تجزیه و تحلیل فاصله
این آخرین مدلی است که در کارت امتیازی متوازن اعمال میشود و بر دستیابی به مقایسه جایی که به عنوان یک سازمان هستیم و کجا میخواهیم برویم تمرکز دارد. این مدل بر اساس چهار جنبه مطالعه است که عبارتند از وضعیت فعلی سازمان، انتظارات آینده، شکاف و جنبه هایی که برای رسیدن به هدف نهایی خود باید بهبود دهیم.
استراتژی اقیانوس آبی
این یک استراتژی است که به سازمانها پیشنهاد میدهد تا بتوانند به عنوان یک شرکت در بازارهایی که مورد مناقشه نیستند، توسعه پیدا کنند، این بازار به عنوان بازار اقیانوس آبی شناخته میشود. معمولاً وقتی شرکتهایی را سازماندهی میکنیم وارد بازارهایی میشویم که قبلاً تسخیر شدهاند و توانایی موقعیتیابی برای ما بیش از حد معمول هزینه دارد زیرا این بازار اشباع شده است، این به عنوان بازار اقیانوس سرخ شناخته میشود.
این نوع مدل برای پوشش کامل هر یک از اهداف توضیح داده شده در زیر استفاده می شود.
باربر نیروهای پنج گانه
این تجزیه و تحلیل مبتنی بر یک مدل استراتژیک است که به دنبال ایجاد یک چارچوب ارزیابی است که به ما امکان می دهد سطوح مختلف رقابت را در بازار بشناسیم و درک کنیم و بتوانیم به طور مداوم برنامه ریزی استراتژیک را برای فرموله کردن پاسخ به سؤالات یا شبهاتی که پیدا می کنیم ایجاد کنیم. اگر می خواهید بیشتر بدانید که چگونه می تواند بر رقابت تاثیر بگذارد، از شما دعوت می کنیم وارد این لینک شوید تجزیه و تحلیل رقیب
برای دستیابی به این تحلیل به درستی، لازم است پنج نیرویی را که به ما در اندازه گیری شدت رقابت در کسب و کارمان کمک می کنند، درک کنیم، این نیروها عبارتند از:
- مذاکره با مشتری: اندازه گیری این نیرو مهم است زیرا به ما کمک می کند وفاداری مشتری را با رقابت خود اندازه گیری کنیم.
- مذاکره تامین کننده: با تجزیه و تحلیل این نیرو، ما کم و بیش متوجه خواهیم شد که معاملات خرید و فروش با تامین کنندگان چیست و رقابت ما چه مزایایی می تواند داشته باشد که بر قیمت نهایی تأثیر می گذارد.
- تهدید رقبای جدید: یکی دیگر از انواعی که باید ارزیابی کنیم این است که بازاری که در آن سرمایه گذاری می کنیم چگونه حرکت می کند، به لطف این واقعیت که اگر بازاری باشد که در یک بازار بسیار شلوغ فعالیت می کند، ورود تهدیدهای جدید ثابت است.
- تهدید جایگزینی محصول: جنبه دیگری که باید ارزیابی کنیم، به روز رسانی محصول خود در بازار است، زیرا اگر محصولی با عمر کوتاه بفروشیم به سرعت از بازار خارج می شویم.
- رقابت بین رقبا: این آخرین نیرو است و به ما کمک می کند تا درک کنیم که رقابت در بازاری که در آن هستیم چگونه است و بنابراین بتوانیم استراتژی هایی را در برنامه ریزی استراتژیک خود ایجاد کنیم و به محدوده اهداف خود دست یابیم.
محتوای مقاله به اصول ما پیوست اخلاق تحریریه. برای گزارش یک خطا کلیک کنید اینجا.
مسیر کامل مقاله: پست پست » بازار یابی (Marketing) » برنامه ریزی استراتژیک مراحل انجام آن!
برنامه ریزی استراتژیک و مدل برایسون
۱- تعریف برنامه ریزی
برنامه ریزی عبارتست از فرایندی دارای مراحل مشخص و بهم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات. برنامه ریزی فکر کردن راجع به آینده یا کنترل آن نیست بلکه فرایندی است که میتواند در انجام این امور مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی، تصمیمگیری در شکل معمول آن نیست بلکه از طریق فرایند برنامه ریزی، مجموعهای از تصمیمات هماهنگ اتخاذ میشود. برنامه ریزی میتواند برای زمان حال یا آینده انجام شود.
بر طبق این تعریف، تصمیمگیریهای مقطعی و ناپیوسته و اتخاذ سیاستها برای پیشبرد سازمان در زمان حال یا آینده برنامه ریزی نیستند. برنامه ریزی متکی بر انتخاب و مرتبط ساختن حقایق است. حقایق مفاهیم واقعی، قابل آزمون و اندازهگیری هستند. دیدگاهها، عقاید، احساسات و ارزشها به عنوان حقایقی تلقی میشوند که فرایند برنامه ریزی بر اساس آنها سازمان داده میشود. همانطور که اشاره شد برنامه ریزی صرفاً یک فرایند تصمیمگیری نیست بلکه فرایندی شامل روشن ساختن و تعریف حقایق و تشخیص تفاوت بین آنهاست یا به عبارتی گونهای فرایند ارزیابی است که در پایان آن، در انتخاب حقایق ارزیابی شده تصمیمگیری میشود.
برنامه بیانی روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات است. برنامه خروجی فرایند برنامه ریزی است اما برنامه ریزی یک فرایند پیوسته است که بیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه مییابد. برنامهها تهیه شده و اجرا میگردند.
۲- ویژگی های برنامه ریزی
برنامه ریزی یک فرایند ذهنی آگاهانه با خصوصیات زیر است:
۱- تشخیص یک نیاز یا انعکاس یک انگیزه
۲- جمعآوری اطلاعات
۳- مرتبط ساختن اطلاعات و عقاید
۴- تعریف اهداف
۵- تأمین مقدمات
۶- پیشبینی شرایط آینده
۷- ساخت زنجیرههای متفاوتی از اقدامات مبتنی بر تصمیمات متوالی
۸- رتبهبندی و انتخاب گزینهها
۹- تعریف سیاستها
۱۰- تعریف معیارهای ابزار ارزیابی برنامه
۳- انواع برنامه ریزی
برنامه ریزی از جنبه ماهیت به برنامه ریزی فیزیکی، برنامه ریزی سازمانی، برنامه ریزی فرایند، برنامه ریزی مالی، برنامه ریزی وظیفهای و برنامه ریزی عمومی دستهبندی میشوند که در اینجا منظور از برنامه ریزی، برنامه ریزی از نوع عمومی است. برنامه ریزی عمومی معمولاً تمام دیگر انواع برنامه ریزی را در خود دارد. برنامه ریزی را از جنبه افق زمانی میتوان در قالب برنامه ریزی کوتاهمدت (برنامه ریزی عملیاتی و تاکتیکی)، برنامه ریزی میانمدت و برنامه ریزی بلندمدت دستهبندی نمود.
۴- برنامه ریزی استراتژیک
بیشتر برنامه ریزیها براساس دیدگاه عقلایی، دارای شکل «آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نیاز» میباشند. در این مدلها، ابتدا آرمانها و اهداف سازمان تبیین شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع مورد نیاز برای انجام برآورد میگردند. تغییر در شرایط محیط، سیاستها، نگرشها، دیدگاهها، ساختارها، نظامها و . . . عواملی هستند که بر آرمانها و اهداف برنامه ریزی تأثیر گذاشته و در نهایت باعث تغییر برنامه میگردند. برنامه ریزی در شکل عقلایی فوق، ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر به شکست میگردد. این شرایط موجب رشد این تفکر شد که در برنامه ریزی باید بتوان مطابق با تغییرات، جهت حرکت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدی را در پیش گرفت. این نگرش زمینهساز ابداع برنامه ریزی استراتژیک شد. برخلاف برنامه ریزی سنتی که در آن آرمانها و اهداف تعیین میشوند هدف برنامه ریزی استراتژیک، تبیین و تدوین استراتژی است. بسته به نوع، تنوع و ماهیت تغییرات موجود در محیط میتوان ترکیبی از برنامه ریزی سنتی و برنامه ریزی استراتژیک را بکار برد.
تعاریف مختلف و متفاوتی از استراتژی ارائه شده است. در اینجا تعریفی ارائه میشود که بتواند مفهوم آن را در برنامه ریزی استراتژیک مشخص نماید. استراتژی برنامه، موضع، الگوی رفتاری، پرسپکتیو، سیاست یا تصمیمی است که سمت و سوی دیدگاهها و جهت حرکت سازمان را نشان میدهد. استراتژی میتواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوت تعریف شود.
برنامه ریزی استراتژیک گونهای از برنامه ریزی است که در آن هدف، تعریف و تدوین استراتژیهاست. از آنجایی که استراتژی میتواند دارای عمر کوتاه یا بلند باشد برنامه ریزی استراتژیک میتواند برنامه ریزی بلندمدت یا کوتاهمدت باشد اما متفاوت از آنهاست.
واژه «استراتژیک» معنی هر آنچه را به استراتژی مربوط باشد در بردارد. واژه «استراتژی» از کلمه یونانی «استراتگوس» گرفته شده است که به معنای رهبری است. برنامه ریزی استراتژیک کوششی است ساختیافته برای اتخاذ تصمیمهای اساسی و انجام اعمالی که ماهیت سازمان، نوع فعالیتها و دلیل انجام آن فعالیتها توسط سازمان را شکل داده و مسیر میبخشد. همانطور که استراتژی نظامی پیروزی در جنگ است، برنامه ریزی استراتژیک نیز طرق انجام مأموریتهای سازمان را دنبال میکند.
۵- مزایای برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک دارای مزایای زیادی است که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
·قبل از پیش آمدن مشکلات احتمالی از وقوع آنها خبر میدهد.
·به علاقمند شدن مدیران به سازمان کمک میکند.
·تغییرات را مشخص کرده و شرایط عکسالعمل در برابر تغییرات را فراهم میکند.
·هر نیازی را که برای تعریف مجدد سازمان ضروری است تعیین میکند.
·برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بستر مناسب ایجاد میکند.
·به مدیران کمک میکند که درک روشنتری از سازمان داشته باشند.
·شناخت فرصتهای بازارهای آینده را آسانتر میسازد.
·دیدی هدفمند از مسائل مدیریت ارائه میدهد.
·قالبی برای بازنگری اجرای برنامه و کنترل فعالیتها ارائه میدهد.
·به مدیران کمک میکند که تا در راستای اهداف تعیین شده تصمیمات اساسی را اتخاذ کنند.
·به نحو مؤثرتری زمان و منابع را به فرصتهای تعیین شده تخصیص میدهد.
·هماهنگی در اجرای تاکتیکهایی که برنامه را به سرانجام میرسانند بوجود میآورد.
·زمان و منابعی را که باید فدای تصحیح تصمیمات نادرست و بدون دید بلندمدت گردند، به حداقل میرساند.
·قالبی برای ارتباط داخلی بین کارکنان به وجود میآورد.
·ترتیبدهی اولویتها را در قالب زمانی برنامه فراهم میآورد.
·مزیتی برای سازمان در مقابل رقیبان به دست میدهد.
·مبنایی برای تعیین مسئولیت افراد ارائه داده و به موجب آن افزایش انگیزش را باعث میشود.
·تفکر آیندهنگر را تشویق میکند.
·برای داشتن یک روش هماهنگ، یکپارچه همراه با اشتیاق لازم از سوی افراد سازمان در برخورد با مسائل و فرصتها، انگیزش ایجاد میکند.
۶- ویژگیهای برنامه ریزی استراتژیک
فرایند برنامه ریزی استراتژیک اساساً فرایندی هماهنگکننده بین منابع داخلی سازمان و فرصتهای خارجی آن میباشد. هدف این فرایند نگریستن از درون «پنجره استراتژیک» و تعیین فرصتهایی است که سازمان از آنها سود میبرد یا به آنها پاسخ میدهد. بنابراین فرایند برنامه ریزی استراتژیک، یک فرایند مدیریتی است شامل هماهنگی قابلیتهای سازمان با فرصتهای موجود. این فرصتها در طول زمان تعیین شده و برای سرمایهگذاری یا عدم سرمایهگذاری منابع سازمان روی آنها، مورد بررسی قرار میگیرند. حوزهای که در آن تصمیمات استراتژیک اتخاذ میگردند شامل (۱) محیط عملیاتی سازمان، (۲) مأموریت سازمان و (۳) اهداف جامع سازمان میباشد. برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که این عناصر را با یکدیگر در نظر گرفته و گزینش گزینههای استراتژیک سازگار با این سه عنصر را آسان میسازد و سپس این گزینهها را بکار گرفته و ارزیابی میکند.
باید توجه داشت که هر فرایند برنامه ریزی استراتژیک زمانی باارزش است که به تصمیمگیرندگان اصلی کمک کند که به صورت استراتژیک فکر کرده و عمل کنند. برنامه ریزی استراتژیک به خودی خود هدف نیست بلکه تنها مجموعهای از مفاهیم است که برای کمک به مدیران در تصمیمگیری استفاده میشود. میتوان گفت که اگر استراتژیک فکر کردن و عمل کردن در فرایند برنامه ریزی استراتژیک به صورت عادت درآید، آنگاه فرایند میتواند کنار گذاشته شود.
۷- برنامه ریزی استراتژیک در بخش دولتی
برنامه ریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته است. تجارب اخیر مبین آن است که رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک که در بخش خصوصی تدوین شدهاند میتوانند به سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی و هم چنین جوامع و دیگر نهادها کمک نمایند تا با محیطهای دستخوش تغییر، برخوردی مناسب داشته و به شیوهای کارسازتر عمل کنند. البته این به آن معنا نیست که همه رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک بخش خصوصی در بخشهای عمومی و غیرانتفاعی به یک اندازه کاربرد داشته باشند.
برایسون مدلهای برنامه ریزی استراتژیک را بررسی کرده و شرایط بکارگیری آنها را در بخشهای عمومی و غیرانتفاعی مورد تحلیل قرار میدهد و در نهایت خود رویکردی ارائه میدهد که در بخشهای عمومی و غیرانتفاعی قابل کاربرد باشد.
۸- مدل برایسون
نمودار آمده در آخر این بخش مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در قالب مدل برایسون را نمایش میدهد. همانطور که اشاره شد این مدل نتیجه بررسی خصوصیات مدلهای قبلی و رفع نقاط ضعف آنها برای کاربرد در سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی میباشد. همانطور که ملاحظه میشود این مدل شامل یک فرایند پیوسته (مطابق با تعریف برنامه ریزی) و تکرارپذیر میباشد که پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه مییابد. در این جا این فرایند در قالب ده مرحله شرح داده میشود. از خصوصیات این فرایند این است که نتایج حاصل از هر مرحله میتواند در بازنگری یا تکمیل مراحل پیش از آن مورد استفاده قرار گیرند.
مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در مدل برایسون به شرح زیر میباشد:
۱٫توافق اولیه:
در این مرحله ضرورت برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان مورد برنامه ریزی بررسی شده و آشنایی با این نوع برنامه ریزی حاصل میشود. سازمانها، واحدها، گروهها یا افرادی که باید در برنامه ریزی درگیر شوند مشخص گردیده و توجیه میشوند. مراحلی که در برنامه ریزی باید انجام شوند شرح داده میشوند. روش انجام برنامه ریزی، زمانبندی انجام، آییننامههای مورد نیاز برای جلسات و نحوه گزارشدهی مشخص میگردند. منابع و امکانات لازم تعیین میگردند.
۲٫تعیین وظایف:
وظایف رسمی و غیررسمی سازمان «باید هایی» است که سازمان با آنها روبروست. در این مرحله هدف اینست که سازمان و افراد آن وظایفی را که از طرف مراجع ذیصلاح (دولت، مجلس و...) به آنها محول شده است شناسایی نمایند. شاید این هدف به ظاهر خیلی روشن باشد ولی این واقعیت در بیشتر سازمانها وجود دارد که بیشتر افراد اختیارات و وظایف سازمانی را که در آن مشغول بکارند نمیدانند و اساسنامه آن را حتی برای یکبار مطالعه نکردهاند. از طرف دیگر وظایف محول شده به سازمان عموماً کلی بوده و تمام فضایی را که سازمان میتواند در آن فعالیت کند تعریف نمیکند. بنابراین ضروری است که با مطالعه وظایف مکتوب و مصوب سازمان اولاً با آن وظایف آشنا شد (که از این طریق بعضی از اختیارات و ذینفعان سازمان نیز شناسایی میگردند)، ثانیاً مواردی را که در حیطه اختیارات سازمان قرار میگیرند اما تا بحال کشف نشدهاند، شناخت.
۳٫تحلیل ذینفعان:
ذینفع فرد، گروه یا سازمانی است که میتواند بر نگرش، منابع یا خروجیهای سازمان تأثیر گذارد و یا از خروجیهای سازمان تأثیر پذیرد. تحلیل ذینفعان پیشدرآمد ارزشمندی برای تنظیم بیانیه مأموریت سازمان است. تحلیل ذینفعان بسیار ضروری است، چرا که رمز موفقیت در بخش دولتی و غیرانتفاعی ارضای ذینفعان کلیدی سازمان است. اگر سازمان نداند که ذینفعانش چه کسانی هستند، چه معیارهایی برای قضاوت درباره سازمان به کار میبرند، و وضعیت عملکردی سازمان در قبال این معیارها چیست، به احتمال زیاد نخواهد توانست فعالیتهایی را که باید برای ارضای ذینفعان کلیدی خود انجام دهد، شناسایی کند.
۴٫تنظیم بیانیه مأموریت سازمان:
مأموریت سازمان جملات و عباراتی است که اهداف نهایی سازمان، فلسفه وجودی، ارزشهای حاکم بر سازمان و نحوه پاسخگویی به نیاز ذینفعان را مشخص میکند. علاوه بر این موارد، اختلافات درون سازمانی را مرتفع ساخته و بستر بحثها و فعالیتهای سازنده و مؤثر را هموار میکند. توافق بر مأموریت سازمان، تمام فعالیتهای آن را همسو میسازد و انگیزش و توجه ذینفعان سازمان خصوصاً کارکنان آن را افزایش میدهد.
۵٫شناخت محیط سازمان:
اساس استراتژیک عمل کردن شناخت شرایط است. یک بازیکن موفق فوتبال علاوه بر اینکه از تواناییها و وظایف هر یک از اعضای تیم خود آگاهی دارد، سعی میکند شرایط تیم مقابل و نقاط قوت و ضعف هر یک از افراد آن را دریابد و با داشتن این مأموریت در ذهن یعنی پیروز شدن در بازی، در هر لحظه بهترین حرکت را انجام دهد. برای اینکه یک سازمان نیز در رسیدن به مأموریت خود موفق گردد باید شرایط حاکم بر خود را به خوبی شناسایی نماید. در این مرحله، محیط خارجی سازمان در قالب شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی مورد بررسی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آنها برای سازمان تعیین میگردند. در راستای شناخت محیط سازمان، در این مرحله محیط داخلی نیز در قالب ورودیها، خروجیها، فرایند و عملکرد سازمان مورد مطالعه قرار میگیرند.
۶٫تعیین موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان:
این مرحله قلب فرایند برنامه ریزی استراتژیک است. موضوعات استراتژیک تصمیمات سیاسی و اساسی هستند که بر اختیارات، مأموریت، ارزشها، محصول یا خدمات ارائه شده، مراجعان یا استفادهکنندگان، هزینهها، تأمین منابع مالی، مزایا و مراحل برنامه ریزی استراتژیک سازمان یا مدیریت تأثیر میگذارد. هدف این مرحله تعیین انتخابهایی است که سازمان با آنها مواجه است.
۷٫تعیین استراتژیها:
به منظور پرداختن به هر یک از موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان باید اقداماتی صورت گیرد که در قالب برنامهها، اهداف، طرحها و . . . بیان میشوند. این اقدامات استراتژی نامیده میشوند. در واقع استراتژی عبارتست از قالبی از اهداف، سیاستها، برنامهها، فعالیتها، تصمیمات یا تخصیصهای منابع که مشخص میکنند سازمان چیست، چه کاری انجام میدهد و چرا آن را انجام میدهد. استراتژیها میتوانند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوتی تعریف شوند.
۸٫شرح طرحها و اقدامات:
این مرحله میتواند در قالب مرحله قبل، مرحله تعیین استراتژیها، انجام شود اما از آنجایی که کار برنامه ریزی استراتژیک با تعیین استراتژیها به پایان میرسد و اجرای آن در قالب تعریف طرحها و اقدامات و مدیریت استراتژیک برنامه تهیه شده انجام میشود این تفکیک صورت گرفته است. به عبارت دیگر از این مرحله به بعد از مدل برایسون مربوط به اجرای برنامه و مدیریت استراتژیک میگردد. در این مرحله به منظور اجرای هر یک از استراتژیهای انتخاب شده تعدادی طرح و اقدام تعریف میگردد.
۹٫تنظیم دورنمای سازمانی برای آینده:
در این مرحله، توصیفی از شرایط آینده سازمان در صورت بکارگیری استراتژیهای تدوین شده و استفاده از تمام نیرو و منابع سازمان، ارائه میشود. این توصیف دورنمای موفقیت سازمان نامیده میشود که در آن شرحی از مأموریت، استراتژیهای اساسی، معیارهای عملکرد، بعضی از قواعد تصمیمگیری مهم و استانداردهای اخلاقی مد نظر همه کارمندان ارائه میشود. در صورت تنظیم چنین دورنمایی، افراد سازمان خواهند دانست که چه انتظاری از آنها میرود، پویایی و همسویی انگیزه و نیروی افراد در رسیدن به اهداف سازمان به وجود آمده و نیاز به نظارت مستقیم کاهش مییابد.
۱۰٫برنامه عملیاتی یکساله:
در این مرحله با استفاده از اطلاعات تدوین شده در مرحله هشتم و بر اساس اولویتهای تعیین شده توسط تصمیمگیران، یک برنامه عملیاتی تهیه شده و بر اساس آن مدیریت و کنترل طرحها و اقدامات انجام میشود.
منبع: راهکار مدیریت
برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که به بررسی وضعیت کنونی و مسیر آینده سازمان می پردازد.
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که به بررسی وضعیت کنونی و مسیر آینده سازمان می پردازد. همچنین، تنظیم اهداف و مدون ساختن استراتژی ها برای محقق کردن و اندازه گیری نتایج اهداف طولانی مدت سازمان و انتخاب فعالیت های مورد نیاز برای تأمین منابع و یکی کردن تلاش های سازمانی با توجه به امکانات و محدودیت های درونی و بیرونی جزئی از این فرایند محسوب می شوند.
مشاوره و تدوین سند استراتژی با هدف اتخاذ تصمیم های اساسی و پرداختن به اعمالی که ماهیت سازمان را تعیین می کنند صورت می گیرد و می تواند مسیر فعالیت های سازمان را نیز ساماندهی کند. واژه «استراتژی» در جنگ ها کاربرد بسیاری دارد و هدف از آن نیز پیروزی است و برنامه ریزی برای سازمان نیز با هدف پیگیری مأموریت ها انجام می شود. با یک برنامه ریزی درست و حساب شده باید بتوان جهت حرکت سازمان را عوض کرد و رفتار جدیدی را از خود بروز داد.
بر عکس برنامه ریزی استراتژیک، شکل آرمان ها، اهداف طرح ها و منابع لازم در برنامه ریزی های سنتی مشخص هستند. در این برنامه، آرمان ها و اهداف اولین چیزهایی هستند که باید به تبیین آنها پرداخت و بعد نوبت به طرح ها و اقدامات لازم می رسد. در آخر نیز منابع لازم باید برآورد شوند. ایجاد تغییر در وضعیت محیط، سیاست ها، نگرش ها، ساختارها و نظام ها از عناصر تأثیرگذار بر آرمان ها و اهداف به شمار می روند. این تغییرات در نهایت تغییر در برنامه ریزی را به دنبال دارند. برنامه ریزی به این شکل ظرفیت و توانایی مواجهه با تغییرات سریع محیط خارج را ندارد و شکست خواهد خورد.
مراحل برنامه ریزی استراتژیک
مشاور استراتژی مراحل زیر را برای این برنامه ریزی پیش بینی می کند:
تعریف برنامه ریزی استراتژیک
طبق سند راهبردی، انتظار می رود که در این نوع برنامه ریزی امکان تغییر سازمان همزمان با تغییرات محیط برای دست یافتن به هدف های از پیش مشخص فراهم باشد. برنامه ریزی باید قابلیت این را داشته باشد که به پایان دوره زمانی تعیین شده جهش کند و بعد دوباره به عقب برگردد تا برای تعیین اقدام های لازم در فواصل زمانی گوناگون تصمیم های لازم را اتخاذ کند و برنامه ای مدون برای فعالیت های زمان حال داشته باشد. به این ترتیب، احتمال دست یافتن به اهداف پیش بینی شده در زمان مقرر بیشتر خواهد شد.
در برنامه ریزی استراتژیک برای پیش بینی به جزئیات نیاز نیست، زیرا جزئیات در هدف های کوتاه مدت و بودجه های اجرایی برای برنامه های سالانه حائز اهمیت هستند. بر همین اساس، این عبارت های طولانی و ریز محاسبه ها نیستند که به کار می آیند، بلکه فرصت ها و نظرها مهم ترین ستون این برنامه به حساب می آیند. فعالیت های سازمان بر اساس این نوع برنامه ریزی باید به سمت هدف پیش بینی شده در حرکت باشند و همچنین لازم است که واضح و قابل اندازه گیری کمی و کیفی و واقع بینانه و هم راستا با سیاست های حاکم باشند. مد نظر داشتن انعکاس ارزش های حاکم بر جامعه، توجه به پرسش اصلی سازمان و معین کردن حیطه ای برای برنامه ریزی عملیاتی سازمان و جهت دادن به آنها قابل اغماض نیستند.
اهداف برنامه ریزی استراتژیک
هدف از برنامه ریزی استراتژیک تعریف و مدون کردن استراتژی ها است، در اصل، فرایندی است که میان منابع درونی سازمان با فرصت های خارجی هماهنگی برقرار می کند. هدف از آن نگریستن از قاب استراتژیک و مشخص کردن فرصت هایی است که سازمان را به سود می رسانند. این مراحل باید یک به یک اجرا شوند و برای هر کدام نیز به دستورالعمل های مشخص نیاز است. کم پیش می آید که دستاورد این فرایند یک استراتژی خلاقانه و تحول آفرین باشد و روش های مربوط بر این اتکا دارد که مناسب ترین مدل از بین دیگر مدل های استراتژی انتخاب شده است. این رویکرد به طور ناخودآگاه موجب می شود که ذهن انسان در یک چهارچوب جا بگیرد و بر اساس آن گام بردارد که خود مانعی بزرگ برای پرواز در اوج است.
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی مدیریتی است و به طور معمول، مدیران ارشد نسبت به مدیران میانی درک بهتری از سازمان دارند و مدیران میانی نسبت به مدیران ارشد از جزئیات عملیات روزانه اطلاعات بیشتری در دست دارند. به همین علت، مدیریت ارشد موظف به تدوین برنامه های استراتژیک و مدیریت میانی موظف به تدوین برنامه های عملیاتی است.
این برنامه ریزی به سازمان کمک می کند تا کارها را بهتر اجرا کند، بر منابع و انرژی تمرکز داشته باشد، از هم راستا بودن تلاش کارکنان مطمئن باشد و ارزیابی درستی از موقعیت و تطابق آن با محیط متغیر ارائه دهد. تلاشی منسجم و سازمان یافته و دارای نظم که برای تصمیم گیری های اساسی کارایی دارد و مانند راهنمایی است که پیش بینی سازمان از آینده را نشان می دهد. همچنین، چهارچوب و جهت گیری واضحی را برای مدیریت سازمان و دورنمای هدف های مشترکی را برای تمام کارکنان فراهم می کند تا آنها توان تخصیص منابع و موقعیت ها را برای تنظیم و شناسایی اولویت ها در خود ایجاد و تقویت کنند.
برنامه ریزی استراتژیک مدیریت در شرایط بحرانی را سهل می کند و معتقد است که یک سازمان باید در مقابل محیط پویا و متغیر از خود بازتاب نشان دهد. این برنامه ریزی تصمیم هایی را تأیید می کند که تضمین کننده قابلیت سازمان برای نشان دادن بازتاب صحیح در مقابل تغییرات محیطی هستند. برنامه ریزی به این شکل می تواند سازمان را با محیط هماهنگ کند و زمینه ای مناسب برای دست یافتن به اهداف به وجود آورد. چهارچوب و جهتی را فراهم کند که سازمان را به آینده دلخواهش برساند. چهارچوبی را ایجاد کند که با تجزیه و تحلیل سازمان، محیط بیرونی و درونی و پتانسیل های سازمان بتوان به مزیت رقابتی دسترسی پیدا کرد. به این شکل، سازمان این توانایی را دارد تا به وسیله چهارچوبی که حاصل بینش و مأموریت است، به روندها، اتفاق ها و چالش ها و فرصت های ایجاد شده پاسخ دهد.
طبق نظر مک کین، برنامه ریزی استراتژیک فرایند بازسازی و انتقال سازمانی است. وی معتقد است که اهداف و پیش بینی ها در برنامه ریزی طولانی مدت بر اساس فرض ثبات سازمان است، در صورتی که در برنامه ریزی به شکل استراتژیک نقش سازمان در محیطی که در آن است، بررسی میشود. این برنامه ریزی موجب می شود که سازمان فعالیت ها و خدمات خود را با نیازهای متغیر محیط مطابقت دهد و در پی برآوردن آنها باشد. می تواند چهارچوبی را برای بهبود برنامه ها و ساختاردهی دوباره برنامه ها، مدیریت و همکاری ها و ارزیابی پیشرفت سازمان در این زمینه ها ارائه دهد. نمی توان با این برنامه ریزی آینده را پیش گویی کرد، ولی این امکان فراهم می شود که مدیر بتواند بر مقتضیات آتی فائق آید، برای اصلاح اشتباهات اجتناب ناپذیر به موقع اقدام کند، در زمان درست تصمیم درست را بگیرد و برای رسیدن به آینده مطلوب بر فعالیت ها متمرکز شود.
به طور خلاصه، یک برنامه ریزی استراتژیک باید بتواند به این پرسش ها پاسخ دهد:
مزایا و معایب مدیریت استراتژیک
تعریف مدیریت استراتژیک در اصل به معنای پیاده سازی و تدوین استراتژی های مختلف به منظور دستیابی به اهداف شرکت است.
این ابتکار دقیق است که توسط مدیریت عالی انجام می شود - این تصمیمات استراتژیک بر اساس منابع موجود گرفته می شوند - آنها همچنین تأثیرات محیط خارجی و داخلی را بر تصمیمات خود در نظر می گیرند.
مدیریت استراتژیک مزایا معایب
مدیریت استراتژیک در مقابل برنامه ریزی استراتژیک:
هر فرآیند در یک سازمان اساساً با برنامه ریزی استراتژیک آغاز می شود. فرایند برنامه ریزی استراتژیک و فرایند مدیریت استراتژیک کاملاً متفاوت هستند ، اما برای یک هدف واحد سازمان کار می کنند.
فرایند برنامه ریزی استراتژیک در هر کسب و کار ، نحوه سازمان را در کنار اهداف خود تعیین می کند.
از سوی دیگر ، مدیریت استراتژیک فرایندی را دنبال می کند تا به هدف تعیین شده برسد.
بخشهایی که حسابداری مدیریت استراتژیک در آنها خوب کار می کند:
عملکرد کارکنان و همچنین سازمان را بهبود می بخشد
بخشهایی که حسابداری مدیریت استراتژیک در آنها خوب کار نمی کند:
جایگزینی SMA در موجودی
فرایند مدیریت استراتژیک:
در سال 1981 ، کن سیموندز فرایند مدیریت استراتژیک را به عنوان مجموعه ای از اطلاعات حسابداری مدیریت در مورد یک شرکت و رقبای آن برای استفاده در توسعه و نظارت بر استراتژی تجاری تعریف کرد.
مدیریت استراتژیک به پردازش راههایی که می تواند به اهداف سازمان برسد کمک می کند. دو هدف مهم استفاده از فرایند مدیریت استراتژیک عبارتند از:
برای به دست آوردن سطح بالاتری از رقبای خود
به عنوان یک راهنما که به توسعه تجارت کمک می کند عمل کنید.
همچنین تعریف مدیریت استراتژیک به تطبیق تغییرات جدید داخلی و خارجی نیز کمک می کند. تغییرات داخلی شامل سیاست های شرکت ، رویه ها و غیره و عوامل خارجی مانند تغییرات جدید است که بر تجارت ، خواسته ها و خواسته های مشتری ، مراحل استراتژیک رقبا و غیره تأثیر می گذارد.
مدل فرآیند مدیریت استراتژیک:
تعریف هدف استراتژیک:
ایجاد چشم انداز
انجام ارزیابی محیطی و سازمانی
در نظر گرفتن استراتژی ها
انجام تجزیه و تحلیل استراتژیک
تدوین استراتژی ها
تهیه یک برنامه استراتژیک
عملی کردن استراتژی ها
توسعه ساختارها و سیستم ها
مدیریت اجرای رفتاری و عملکردی
ارزیابی و کنترل استراتژیک
بازآفرینی استراتژی ها
اهمیت مدیریت استراتژیک:
جهت درست را به سازمان نشان می دهد
به شرکتها یا سازمانها کمک می کند تا بیشتر فعال و فعال شوند
شرکت ها را برای آماده سازی و رویارویی با چالش های احتمالی در آینده راهنمایی می کند
نقش مهمی در تصمیم گیری دارد
اطمینان حاصل کنید که در مسابقات شرکت کنید و از بقای طولانی مدت اطمینان داشته باشید
مزیت رقابتی نسبت به بازار داشته باشید
آخرین نکته اما مهم این است که در توسعه و موفقیت کسب و کار کمک می کند
مراحل مدیریت استراتژیک:
برنامه مدیریت استراتژیک جنبه های مختلفی دارد که در اینجا مورد بحث قرار می گیرد. استراتژی ها به منظور برنامه ریزی مناسب و تخصیص مناسب بودجه برای تحقق اهداف شرکت اعمال می شود.
مرحله 1: فرمول بندی:
تدوین استراتژیها اساساً شامل محیطی است که هر شرکتی باید در آن زنده بماند. در اینجا تصمیمات مهم مختلفی برای تعیین نحوه دستیابی شرکت به رقابت گرفته می شود.
در اینجا تجزیه و تحلیل محیطی خارجی انجام می شود. جنبه های سیاسی ، اقتصادی ، حقوقی مزایا و مراحل برنامه ریزی استراتژیک و اجتماعی در هنگام تدوین استراتژی ها مورد ارزیابی قرار می گیرد.
1. محیط صنعت:
تصمیم گیرنده استراتژیک محیط رقیب را بررسی می کند. آنها سعی می کنند منابع موجود با رقبا و همچنین قدرت چانه زنی آنها با مشتریان را ارزیابی کنند. درک روند تامین کنندگان نیز مهم است. بررسی کنید که آیا آخرین تهدیدهای تازه واردان در صنعت وجود دارد یا خیر.
2. محیط داخلی:
اگرچه بسیاری از شرکت ها به محیط داخلی اهمیت نمی دهند ، اما در هنگام اجرای اصول مدیریت استراتژیک از مهمترین آنهاست. شما باید یک تجزیه و تحلیل SWOT واضح در مورد کارکنان ، فرایندها و منابع خود داشته باشید.
مرحله 2: پیاده سازی:
این مرحله مهم بعدی در مدیریت استراتژیک است - در اینجا مدیریت باید در مورد نحوه استفاده از منابع برای دستیابی به اهداف تعیین شده توسط شرکت تصمیم گیری کند. مرحله اجرا همچنین نحوه ساختار منابع سازمان را بررسی می کند.
دیدگاه شما