پیشنهادی: پیشنهاد می شود مقاله ی ( اتوکد معماری چیست؟ ) را مطالعه کنید.
فایل های اموزشی شرکت نیکو پاک
تفکر همگرا تفکر وا گرا
از زمانی که گیلفورد در دههی پنجاه میلادی بحثِ تفکر واگرا را مطرح کرد و آن را در برابر تفکر همگرا قرار داد، این دوقطبیِ همگرا و واگرا به یکی از پایههای اصلی در آموزش مهارت حل مسئله تبدیل شده است.
همچنین تحقیقات متعددی از این فرضیه پشتیبانی میکنند که تفکر واگرا میتواند با خلاقیت در ارتباط باشد.
اگر چه برخی چنان اغراق آمیز برخورد میکنند که گویی تفکر واگرا دقیقاً معادلِ مفهوم خلاقیت است؛ اگر چه چنین نیست.
برای آشنایی با تفکر واگرا بهتر است ابتدا مثالی از حالت متضاد آن یعنی همگرایی در تفکر را مرور کنیم.
به این گفتگو توجه کنید:
این موقع سال برای مسافرت خیلی خوبه. کجا بریم؟
کیش به نظرم عالیه.
خیلی دنبال تفریح و محلهای تفریحی نیستیم. میخوایم توی هتل استراحت کنیم.
کیش به نظرم بهترین هتلها رو برای این کار داره.
الان یه مقدار گرمه اونجا.
اتفاقاً کیش الان توی هتلهای اصلیش، سیستمهای سرمایش خوبی گذاشتهاند.
اگر نخواهیم کیش بریم، پیشنهاد بعدیت کجاست؟
به نظرم کیش تنها گزینه خوبه. اگه نمیخواین مسافرت برین چرا بهانه میارین!
مثال بالا اگر چه با کمی اغراق همراه است، اما احتمالاً در ذهن همهی ما خاطرات مشابهی را زنده میکند.
ویژگی تفکر همگرا، قفل شدن روی یک ایدهی مشخص یا ایدههای مشابه آن است. چیزی که گاهی به آن Idea fixation میگویند.
افرادی که به شیوهی همگرا (Convergent) فکر میکنند، اگر یک پاسخ به ذهنشان برسد، دیگر به سادگی نمیتوانند به پاسخ دیگری فکر کنند. اگر هم چنین کنند، پاسخهای دیگر ماهیت متفاوتی نخواهند داشت؛ بلکه کمابیش تغییریافتهی همان ایدهی اصلی خواهند بود.
مهم نیست که سوال چیست:
به مقصد مسافرت فکر میکنیم یا به غذای امروز؛
به روش تامین مالی شرکت فکر میکنیم یا برنامه مناسب تبلیغات؛
به استخدام نیروی انسانی یا طراحی یک الگوریتم جدید؛
مهم این است که نخستین پاسخ برای خیلی از ما آخرین پاسخ محسوب میشود.
افرادی که به شیوهی همگرا فکر میکنند، حتی اگر در لحظهی نخست چند ایدهی متفاوت به ذهنشان برسد، به سرعت آنها را به نفع یکدیگر حذف میکنند و فهرست آنها هر لحظه، کوچک و کوچکتر میشود.
سابقه بحث در مورد تفکر واگرا و همگرا در فضای دانشگاهی
اگر چه مفهوم تفکر واگرا (Divergent Thinking) و تفکر همگرا (Convergent Thinking) قرنهاست به شکلهای مختلف در نوشتهها و تحلیلهای نویسندگان و دانشمندان دیده میشود، اما نامگذاری همگرا و واگرا برای شیوههای تفکر کمتر از هفتاد سال قدمت دارد.
جوی گیلفورد در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در مورد هوش و ساختار هوش مطالعه میکرد و مقالات و تحقیقات متعددی در این زمینه منتشر کرد.
او دو اصطلاح تفکر واگرا و تفکر همگرا را در کتاب خود تحت عنوان ماهیت هوش انسانی (The Nature of Human Intelligence) مطرح کرد و پس از این دو تعبیر به ادبیات عمومی روانشناسی (و سپس مدیریت) وارد شده و رواج پیدا کردند.
این روزها همه جا در مورد تفکر همگرا و واگرا میشنویم و ممکن است احساس کنیم که پس از چند دهه، احتمالاً این بحث برای اکثر انسانها – یا لااقل آموزشدیدههای روانشناسی و مدیریت – حل شده است.
اما ورنر راینارتز در مقالهی خود که در سال ۲۰۱۳ توسط نشریه کسب و کار هاروارد منتشر شد بر این نکته تأکید کرد که هنوز هم تفکر واگرا و خلاقیت در حل عملی مسائل رواج بسیار کمی دارد و بسیاری از ما به شکلی آموزش دیده و تربیت شدهایم که ذهنمان به سمت الگوهای تحلیلی و همگرا سوگیری دارد (منبع).
نگاهی دقیقتر به تفکر همگرا و تفکر واگرا
در تفکر همگرا ما یک پاسخ مشخص را جستجو میکنیم و معمولاً پس از رسیدن به نخستین پاسخ، ذهنمان برای جستجوی پاسخهای دیگر متوقف میشود.
اگر هم احساس کنیم که مسئله با نخستین پاسخ به سادگی حل نمیشود، سعی میکنیم تغییرات جزیی در پاسخ اولیهی خود ایجاد کنیم.
مثال: یک گفتگوی فرضی
شرکت خانه هوشمند متمم وارد کننده تجهیزات هوشمند ساختمان است.
مدیر بازاریابی و تبلیغات این شرکت، برای اینکه نام شرکت بیشتر شنیده شود تصمیم میگیرد چند بیلبورد در نقاط پرتردد شهر نصب کند.
او در جلسهای با همکاران این بحث را مطرح میکند:
نصب بیلبورد میتواند یک اقدام تبلیغاتی بسیار ارزشمند باشد. وقتی مشتریان بیلبوردهای ما را در سطح شهر ببینند، این حس به آنها القا میشود که با یک شرکت ریشهدار و معتبر روبرو هستند.
کل مشتریان ما پنجاه نفر هم نیستند. کسانی که انبوهسازیهای بزرگ را انجام میدهند. آیا منطقی است که برای این پنجاه نفر در تمام شهر بیلبورد بزنیم؟ این اقدام شبیه کار کسی است که در یک برنامه تلویزیونی به مادربزرگش – که احتمالاً در میان بینندگان است – سلام میکند.
من انتظار ندارم که حتماً سازندهها آن را ببینند. همینکه کارمندان و مهندسان و طراحانشان ببینند کافی است. آنها پیام ما را به گوش مدیرانشان میرسانند.
به نظرم چنین فرضی بیش از حد خوشبینانه است. اکثر این افراد (مثلاً همین آقای مهندس شیکساز یا خانم مهندس وارثی) کاملاً متمرکز و فردی تصمیم میگیرند. آن دفترها و مهندسها بیشتر صوری هستند؛ نه تصمیمگیرند و نه تصمیمساز.
درست میگویی. بنابراین، شاید بهتر باشد کمپین را به جای پنج میلیارد تومان فعلاً با دو میلیارد تومان ببندیم و وقتی نتیجه را دیدیم، در مورد گسترش آن تصمیم بگیریم.
اگر کمی به گفتگوی فوق دقت کنید، مدیر بازاریابی – به فرض اینکه منافع خاص اقتصادی در تبلیغات محیطی ندارد – بر روی راهحل خود کاملاً قفل شده است.
حتی زمانی که به نتیجه میرسد راهحلش الزاماً بهترین راهحل نیست، پیشنهاد میکند دقیقاً همان راهحل را فقط در مقیاس کوچکتری امتحان کنند.
البته ما در اینجا نمیدانیم که ایدهی او واقعاً درست است یا نه.
شاید واقعاً روش او درست و مناسب باشد. اما حرف اصلی این است که حتی به ذهن او هم نرسید که از طرف مقابل خود بپرسد: اگر بخواهیم تبلیغات محیطی به این شکل انجام ندهیم، چه گزینههای دیگری داریم؟ آیا تو پیشنهاد یا ایدهای داری؟
آنچه در این گفتگو میبینیم، مطرح شدن ایدههای مختلف نیست. بلکه طرح یک ایدهی اولیه و تعدیل آن ایده در مواجهه با چانهزنی و اصرار طرف مقابل است.
تمرین تفکر واگرا
برخی از کلاسیک ترین تمرینهای تشویق و توسعه تفکر واگرا را احتمالاً دیده یا شنیدهاید.
شکلهای دیگری از تمرینهای تفکر واگرا هم وجود دارد.
به این مثال توجه کنید:
از شما پرسیده میشود که:
فرض کنید الان چشمتان را باز کردهاید و در یکی از خیابانهای یکی از شهرهای ایران هستید. به چه شیوههایی میتوانید بفهمید که در کدام شهر هستید؟
طبیعی است که احتمالاً ده یا پانزده روش اول راحت به ذهن شما میرسد:
پرسیدن از یک رهگذر
روشن کردن تلویزیون و دیدن برنامههای محلی
چک کردن گوگل مپ روی موبایل
دیدن پلاک عمدهای که در شهر وجود دارد
…
اما به تدریج بازی سختتر میشود و اتفاقاً تمرین تفکر واگرا از همینجا شروع میشود.
چون برای بسیاری از ما، وقتی که میدانیم میشود نام شهر را از رهگذری پرسید، خیلی سخت – و حتی شاید احمقانه – است که به راهکار دیگری فکر کنیم.
ما فقط زمانی حاضریم به سراغ راهکار دیگری برویم که رهگذری در دسترس نباشد و یا آن رهگذر پاسخ درستی به ما ندهد.
البته طبیعی است که تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر همگرا نیست؛ بلکه به دلیل سوگیری بیشتر ذهن ما به سمت تفکر همگرا، لازم است کمی به سمت دیگر ماجرا هم توجه داشته باشیم.
در نهایت پس از اینکه تفکر واگرا، دهها راهکار پیش روی ما قرار میدهد باید بهترین آنها را انتخاب کرده و سپس با تفکری متمرکز و همگرا، به اصلاح، تعدیل، توسعه و اجرای آن فکر کنیم.
تمرین درس تفکر همگرا و تفکر واگرا
چه تمرین (یا تمرینهای) دیگری را خواندهاید یا شنیدهاید یا خودتان میتوانید پیشنهاد کنید که موجب توسعه تفکر واگرا شود؟
به نظر شما در روابط عاطفی، توجه نکردن به الگوی تفکر واگرا چه مشکلات و تبعات نامطلوبی میتواند به همراه داشته باشد؟ لطفاً سناریوی ذهنی طراحی کنید و مثال بزنید
تفکر همگرا و واگرا/دسته بندی تفکر بر اساس خلاقیت و اصول گرایی
تفکر اصولی و سنتی و همگرا در مقابل تفکر خلاق و بی پروا و واگرا
یکی از مهمترین مباحث مهم در روانشناسی بررسی تفکر همگرا و واگرا است.
در واقع آنچه امروزه باعث تمایز افراد در جوامع می شود نوع و شکل تفکر آنها است.
چرا که تفکر هر فرد منشاء رفتار و برخوردهای اجتماعی اوست.
فرد با نوع تفکر خود شخصیت خود را می سازد.
و رفتار او در چارچوب بینش و تفکر او صورت می گیرد.
به عنوان مثال ممکن است دیدگاه یک سری از افراد این باشد که
در ارتباط با دیگران شوخ طبعی باعث ایجاد فضایی سالم می شود.
و مردم در چنین فضایی در آرامش خاطری نسبی قرار می گیرند.
در مقابل، فرد دیگری می اندیشد که هر قدر از ایجاد روابط گرم و صمیمانه خودداری کند،
کمتر به حریم خصوصی افراد وارد شده و
آنها در آرامش بیشتری خواهد بود.
پس آشنایی با تفکرات عمده انسان ها می تواند عامل تغییری عمیق و مثبت در شکل زندگی افراد تلقی شود.
یکی از محققان شناخته شده در زمینه خلاقیت و سنجش توانایی های آفریننده، گیلفورد است.
او معتقد است که شیوه های تفکر افراد دو گونه است :
همگرا و واگرا
هریک از روش های تفکر را می توان به منزله روش هایی دانست.
که به کمک آنها بخشی از فرایند حل مسئله با موفقیت طی می شود.
فلاسفه و روانشناسان تقسیم بندی های متعددی برای تفکر عنوان کرده اند
که به اختصار به آنها اشاره می شود اما بهتر است پیش از آن با تقسیم بندی جامع تری از تفکر آشنا شویم.
تفکر همگرا عبارتست از :
انتخاب مناسبترین راه حل، مبتنی بر کاربرد دانش و قوانین منطق، برای کاستن از تعداد راه های ممکن و تمرکز بر مناسبترین راه حل.
تفکر واگرا عبارتست از :
بررسی راه حل های گوناگون که مستلزم دیدن تمامی راه حل های ممکن و یا ابداع راه حل های جدید است .
زیرا در این روش افکار فرد در جهات متعدد و متنوع سیر می کند.
هیلگارد روانشناس و محقق معروف معتقد است که
در فرایند خلاقیت، فرد در مواجهه با مسئله تمامی راه حل های ممکن را بررسی می کند.
و سپس بهترین راه حل را انتخاب می نماید.
به عبارت دیگر، او هم از تفکر واگرا و هم از تفکر همگرا استفاده می کند.
در نتیجه می توان گفت که خلاقیت شامل هر دو نوع تفکر می شود.
با این همه خلاقیت با تفکر واگرا هم بستگی بیشتری دارد.
تفاوت تفکر واگرا و همگرا
تفکر واگرا، ابزاری برای خلاقیت
یکی از ابزار مهم برای رشد خلاقیت داشتن تفکر واگرا است.
گلیفورد معتقد است که شیوه های تفکر واگرا و همگرا زمینه خلاقیت و سنجش توانایی های آفریننده هستند.
در ساخت ذهنی، هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا نقش اساسی دارند.
اما تفاوت آنها در اینست که در تفکر همگرا نتیجه تفکر از پیش معلوم است.
یعنی در این نوع تفکر همیشه فقط یک جواب (درست یا غلط) وجود دارد.
در صورتی که در تفکر واگرا یک جواب قطعی وجود ندارد.
بلکه تعداد زیادی جواب وجود دارد که
از نظر منطقی ممکن است هریک از آنها به گونه ای درست باشد.
سنجش و اندازه گیری خلاقیت شیوه های متعددی دارد.
متداول ترین این شیوه ها اندازه گیری خلاقیت براساس میزان تفکر واگرا است.
در دهه 1950 میلادی، گیلفورد و همکارانش آزمون هایی برای اندازه گیری تفکر واگرا تهیه کردند.
در همه این آزمون ها از آزمودنی خواسته می شود که در پاسخ به سوالات صرفا” به یک جواب اکتفا نکند.
به اعتقاد گلیفورد در تفکر واگرا 3 ویژگی یا عنصر دخالت دارد:
1- انعطاف پذیری یا نرمش اندیشه (آزمون استفاده های غیرمعمول)
2- اصالت اندیشه (آزمون عنوان داستان )
3- سیالی اندیشه (سرعت و تعداد پاسخ های داده شده)
به این معنی که هرچه تفکری انعطاف پذیرتر، اصیل تر و سیال تر، واگرایی آن بیشتر.
در نتیجه این نوع تفکر خلاق تر است.
او نام آزمون خود برای اندازه گیری انعطاف پذیری تفکر را “آزمون استفاده های غیرمعمول” گذاشت.
بعنوان مثال: به آزمودنی کلمه” آجر” داده
و از او خواسته می شود تا ظرف مدت 8 دقیقه هر تعداد مورد استفاده آجر را که به ذهنش می رسد بیان کند.
پاسخ یکی از آزمودنی ها اینگونه بود :
ساختن خانه / ساختن طویله / ساختن مدرسه / ساختن کلیسا / ساختن اجاق و …
در همه این پاسخ ها یک وجه مشترک وجود دارد و
آن اینکه همه آنها معرف طبقه واحدی از استفاده از آجر هستند.
لذا بیانگر انعطاف پذیری و واگرایی اندکی است.
اما آزمودنی دیگری این پاسخ ها را داد:
گذاشتن جلو در / زدن به یک سگ / درست کردن قفسه کتاب / کوبیدن به میخ / درست کردن دروازه های فوتبال و ….
به اعتقاد گیلفورد این پاسخ ها انعطاف پذیرتر و نشان دهنده واگرایی بیشتری هستند.
ا صالت بوسیله “آزمون عنوان داستان” گیلفورد اندازه گیری می شود.
در این آزمون داستانی کوتاه به آزمودنی داده
و از او خواسته می شود تا هر تعداد عنوان را که برای داستان مناسب تشخیص می دهد بیان کند.
مثال: یکی از این داستان ها چنین بود :
یک مبلغ مذهبی در دام آدمخوار ها گرفتار می آید.
شاهزاده خانم قبیله آدمخوارها به مبلغ مذهبی پیشنهاد می دهد که با او ازدواج کند.
شرط شاهزاده خانم این بود که اگر با او ازدواج کند آزاد می شود.
و در غیر اینصورت زنده زنده پخته خواهد شد.
بنابراین مبلغ فقط دو راه در پیش رو داشت یا ازدواج با شاهزاده خانم و یا مرگ .
یکی از آزمودنی ها این عنوان ها را برای داستان مزبور بیان کرد :
شکست شاهزاده خانم / خورده شدن بوسیله وحشی ها / شاهزاده خانم و مبلغ مذهبی .
آزمودنی دیگری عناوین زیر را انتخاب کرد :
داستان دیگ / شام خوشمزه / خورش واعظ / جفتی بدتر از مرگ / پاک ولی عجول / جایزه داغ برای آزادی .
به اعتقاد گیلفورد پاسخ های آزمودنی دوم اصیل تر هستند.
سیالی به تعداد پاسخ های آزمودنی به یک سوال اشاره دارد.
در آزمون های سنجش سیالی، “سرعت” و “ تعداد پاسخ های داده شده” ملاک سیالی فکر هستند.
یعنی تعدد پاسخ ها در اکثر مواقع باعث افزایش احتمال واگرا بودن تفکر می شود.
بطور خلاصه میتوان گفت که :
تفکر واگرا تلاشی است برای جستجو.
جستجوی افکار و توجه به امکانات و مسیرهای فراوان .
تفکر واگرا از عرف و عادات دور می شود و سنت شکن است.
در این تفکر بین امور نامربوط ارتباط برقرار می گردد.
فردی که تفکر خلاق و واگرا دارد سعی می کند عناصر و اجزاء نامربوط را به هم متصل کند.
در اینجا به فرد فرصت اشتباه کردن داده می شود.
تفکر همگرا تلاشی است برای بررسی، انتخاب یا گزینش مهمترین و امیدوارکننده ترین امکانات که به یک یا چند مورد ختم می شود .
جهت تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه، راه ها و افکار پذیرفته شده است.
در این تفکر امور مربوط به هم در نظر گرفته شده و امور نامربوط کنار گذاشته می شوند.
در تفکر همگرا امکان اشتباه نیست و فرد سعی دارد از اشتباه پرهیز کند.
تصور می کنیم برای خوانندگان این مطلب انجام این آزمون در حکم یک بازی جالب باشد.
و ضمن گذران وقت سالم با دوستان به نتایج قابل توجهی می رسند.
معنی تفکر همگرا
تفکر همگرا آن چیزی است که یک راه حل منطقی برای مواجهه با مشکلات ماهیت علمی پیدا کنید.
تفکر همگرا یکی از افکار مثمرثمر است که روان شناس پل گیلفورد (1897-1987) همراه با تفکر واگرا در مطالعه روان سنجی از هوش انسان تعریف کرد.
از نظر پل گیلفورد ، تفکر همگرا آن است که در نیمکره چپ مغز اتفاق می افتد و مشخصه آن این است که وظایف مربوط به زبان ، منطق و تفکر انتزاعی را عهده دار است.
تفکر همگرا بعداً توسط روانشناس خلاقیت ادوارد دو بونو (1933-) به عنوان تفکر عمودی یا تفکر منطقی تعریف شد. این نوع تفکر سنتی تلقی می شود و از دانش و تجربیات قبلی برای حل مشکلات استفاده می کند.
مثالی از تفکر همگرا استفاده از قضیه فیثاغورث (مجموع اضلاع مربع برابر با مربع هیپوتنوز) برای محاسبه اندازه شیشه مورد نیاز برای یک قاب پنجره مستطیل است.
به همگرایی نیز مراجعه کنید.
تفکر همگرا و واگرا
تفکر همگرا و واگرا دو نوع افکاری است که هنگام یافتن راه حل برای مسئله ایجاد می کنیم. تفکر همگرا با استفاده از عقل ، منطق و تجربه مشخص می شود ، از طرف دیگر تفکر واگرا همان چیزی است که تفکر متفاوت و خلاقانه را تشویق می کند ، خصوصاً برای یافتن راه حل برای مشکلات جدید مفید است.
.: مـنـیـت :.
دسته بندی تفکرات بر پایه ی های خلاقیت و اصول گرایی. تفکری اصولی و گاهاً سنتی و یا تفکری خلاق و بی پروا.
آنچه امروزه باعث تمایز افراد در جوامع می شود، به واقع نوع و شکل تفکرات آنهاست ، چرا که تفکرات افراد منشاء رفتارها و برخوردهای اجتماعی آنهاست و هر فرد با نوع تفکرات خود، شخصیت کاری و اجتماعی خود را ساخته و به تلاش در چارچوب اعتقادات تفکری خود میپردازد. به عنوان مثال شخصی اینگونه می اندیشد که شوخ طبعی در ارتباط با مردم، باعث ایجاد یک فضای سالم و بدور از تنش خواهد شد و اشخاص در چنین فضایی در آرامش خاطری نسبی قرار خواهند گرفت. در نقطه ی مقابل شخص دیگری چنین می اندیشد که هر چه از ایجاد روابط گرم و صمیمانه جلوگیری بعمل آورد، پیرامونی آکنده از تنش و مشاغل فکری و ذهنی خواهد داشت.
لذا آشنایی با عمده تفکرات انسانی می تواند عامل تغییری عمیق و مثبت در شکل زندگی افراد تلقی گردد. هر تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا یک از روشهای تفکری را می توان متدهایی دانست که به کمک آنها، قسمتی از فرآیند حل مسئله، با موفقیت طی می شود.
تقسیم بندی های متعددی برای تفکر، توسط روانشناسان و فلاسفه معرفی شده است که در مطالب آتی سعی در بیان و چگونگی بهره بری از آنها را داریم. اما پیش از تشریح متدهای تفکر با یک دسته بندی جامع تر در رابطه با انواع تفکر آشنا خواهیم شد. گلیفورد به عنوان یکی از محققان در زمینه ی خلاقیت و سنجش توانایی های آفریننده، معتقد است که شیوه های تفکر افراد دو گونه است:
تفکر همگرا، عبارت است از انتخاب مناسب ترین راه حل که مبتنی بر کاربرد دانش و قوانین منطق، برای کاستن از تعداد راه های ممکن و تمرکز بر مناسب ترین راه حل .
تفکر واگرا، عبارت است از مرحله ی بررسی راه حل های گوناگون که مستلزم به خاطر آوردن راه حل های ممکن یا ابداع راه حل های جدید . زیرا در این مرحله افکار فرد در جهات متعدد و متنوعی سیر می کند.
در تفکر همگرا نتیجه ی تفکر از قبل معلوم است. یعنی همیشه یک جواب (درست یا غلط) وجود دارد. اما در تفکر واگرا جوابی قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هر کدام از جواب ها به گونه ای درست باشد.
در گذشته تفکر خلاق را با تفکر واگرا یکی می دانستند ولیکن امروزه اعتقاد بر این است که تفکر خلاق حاصل همکاری تفکر واگرا و همگراست . یعنی برای حل مسئله یک فرد ابتدا ذهن خود را آزاد می گذارد و راه حل های متنوعی را می یابد، ولی پس از آن باید با استفاده از تفکر همگرا، محصولات فکری را از نظر علمی یا عملی و یا مفید بودن، مورد بررسی قرار دهد و به بهترین جواب ارزشمند برسد.
تفکر واگرا در واقع همان خلاقیت است و می توان گفت که خلاقیت، بیشتر شامل تفکر واگرا می گردد؛ البته عده ای هم معتقدند در خلاقیت مراحلی وجود دارد که شامل هر دو نوع تفکر می شود. برای مثال هیلگارد ، معتقد است که در فرایند خلاقیت، فرد در مواجهه با مسأله، تمامی راه حلهای ممکن را بررسی کرده و سپس بهترین راه حل را انتخاب می نماید . به عبارت دیگر، هم از تفکر واگرا و هم از تفکر همگرا استفاده می کند. در نتیجه می توان گفت که خلاقیت، شامل هر دو نوع تفکر می گردد، با این حال با تفکر واگرا همبستگی بیشتری دارد.
بطور عمده تفاوت های زیر در تفکیک دو گونه ی تفکر مطرح هستند:
جهت تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه، راهها و افکار پذیرفته شده است، ولی تفکر واگرا از عرف و عادات دور می شود و سنت شکن است.
در تفکر همگرا، امور مربوط به هم، در نظر گرفته و امور نامربوط، کنار گذاشته می شوند، ولی در تفکر واگرا، بین امور نامربوط ارتباط برقرار می شود.
فردی که دارای تفکر واگرا یا خلاق است، سعی می کند، عناصر و اجزاء نامربوط را به هم متصل کند.
در تفکر همگرا، امکان اشتباه نیست و فرد سعی دارد، از اشتباه پرهیز نماید. در تفکر واگرا و خلاق، به فرد فرصت اشتباه داده می شود.
برای تفکر منطقی و همگرا، جهت مشخص است، اما مسیر خاصی در تفکر واگرا وجود ندارد و مقصد مشخص نیست.
در مطالب بعدی به تشریح متدهای تفکر که به نوعی وابستگی با دو گونه ی تفکر همگرا و واگرا دارند، آشنا خواهیم شد.
مقایسه تفکر واگرا و هم گرا در فرآیند طراحی معماری
مقایسه تفکر واگرا و هم گرا در فرآیند طراحی معماری : طراح ها و معمار ها به واسطه فرآیند طراحی به ایده پردازی و طراحی معماری می پردازند. اساتید معماری در این راه، نقش بسیار حائز اهمیتی را ایفاء می کنند. چون خط فکری و مسیر طراحی را برای طراح ها و معمار ها مشخص می کنند. و آزادی عمل آن ها را برای ایجاد طرح های خلاق تعیین می کنند. پس بدون شک محصول نهایی هر یک از طراح ها و معمار ها بی ارتباط به تفکر استاد هایی که تحت آموزش آن ها بوده اند نیست. با توجه به این که انتخاب هر یک از دو نوع تفکر هم گرا و واگرا در فرآیند طراحی نتایج متفاوتی را در پی خواهد داشت. سیمای شهر ها و معماری کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد.توجه فرمایید جهت مشاهده ی تمامی مقالات ما میتوانید لینک “ آموزش معماری ” را کلیک نمایید.
پیشنهادی: پیشنهاد می شود مقاله ی ( انواع سازه های ساختمانی ) را مطالعه کنید.
فرآیند طراحی معماری
در بخش بعدی از مقایسه تفکر واگرا و هم گرا در فرآیند طراحی معماری به سراغ فرآیند طراحی معماری رفته ایم.روند طراحی معماری موضوعی است که در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفته و دیدگاه های مختلفی را برانگیخته است. بسیاری از تحقیقات سعی کرده اند فرآیندی را توصیف کنند که معمار برای دستیابی به تولید معماری دنبال می کند. فرآیند طراحی معماری شامل: برنامه ریزی، تدوین اولیه، طراحی اولیه، تهیه نقشه های اجرایی و مرحله اجرا است.
فرآیند طراحی معماری شامل فعالیت ذهنی جهت تشخیص و تفسیر مسئله و رسیدن به طرح های ذهنی یا ایده های طراحی و انتخاب بهترین ایده راه حل مسئله و پردازش آن ایده است. در نتیجه فرآیند طراحی شامل ایده یابی و پرورش ایده می باشد.
ایده یابی، درک و تفسیر مسئله، بسط آن، تجزیه و تحلیل و سامان دهی، کشف و یا خلق راه حل ها و ترکیب و تجمیع راه حل ها در قالب یک طرح کلی را در بر می گیرد. پردازش ایده، به معنای ارزیابی و انتخاب مطلوب ترین راه حل مسئله است. فرآیند طراحی معماری بعد مشخص و استانداردی ندارد، ولی مبتنی بر تبدیل مداوم و استفاده ابعاد مختلف دانش است.
معمار از تفکر طراحی معماری بصری خود به شکلی استفاده بهره می برد که متناسب با هر محیط طراحی و ویژگی های خاص خود باشد. می توان اظهار داشت که هر محیط طراحی به روشی خاص از تفکر طراحی معماری بصری نیاز دارد با توجه به ماهیت باز و چند وجهی مسائل طراحی یک طراح باید توانایی فکر کردن به شیوه های ذهنی، عینی، خلاقانه و نقادانه را با هم داشته باشد
تفکر واگرا در فرآیند طراحی معماری
مبحث بعدی از بخش مقایسه تفکر واگرا و هم گرا در فرآیند طراحی معماری مربوط به بررسی تفکر واگراهاست.برخی از طراح ها به طور مثال: معمار ها، طراحی را رشته ای از اعمال تلقی می کنند که درونی و غیر قابل تمایز است. در این رویکرد فرض شده که فرآیند طراحی از تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزیابی تشکیل شده که در آن، طراح مثل جعبه سیاهی است که داده های دریافت شده را در فرآیندی پیچیده به نتیجه قابل ارائه مبدل می نماید. شمار بسیاری از فرآیند های طراحی به شکل ناخود آگاه و مبتنی بر ساز و کار های پر قدرت منطق ذهنی متجلی می شوند. در عین حال ماهیت کلی فرآیند تصمیم گیری قابل درک می باشد. تفکر واگرا نمایش گر نوع بسیار باز و آزاد تر عمل فکری است که تعداد زیاد راه حل های ممکن وجه تمایز آن به حساب می آیند.
تفکر واگرا معمولا به شکل خود به خود و در یک جریان آزاد اتفاق می افتد و راه حل های بسیاری در زمانی کوتاه کشف می نماید. تفکر واگرا، تفکری می باشد که در جهت های مختلف می باشد و برای حل مسئله به حل راه حل های بسیار متفاوت و جدید می پردازد. از این رو، تفکر واگرا، نوعی تفکر خلاقانه به حساب می آید. تفکر واگرا، از نوع تفکر شهودی است که با سیل عظیمی از ایده ها و گزینه ها در ارتباط است.
پیشنهادی: پیشنهاد می شود مقاله ی ( آموزش دکوراسیون داخلی ) را مطالعه کنید.
تفکر همگرا در فرآیند طراحی معماری
حالا از بخش مقایسه تفکر واگرا و هم گرا در فرآیند طراحی معماری به سراغ تفکر همگراها رفته ایم.برخی از مدل های فرآیند طراحی محیط به صورت عقلانی هستند. تفکر همگرا از این نوع است اندیشه ای که منجر به پاسخی معمول و یا تنها پاسخ درست تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا و از قبل معلوم گردد. محیط آموزش و موضوع آموزش در شیوه همگرا دارای اصولی معین، مشخص و از پیش تعیین شده است.
تفکر هم گرا، تفکر مبتنی بر تحلیل و منطق و در ارتباط با نیم کره سمت چپ مغز است. تفکر همگرا از فرآیند های ذهنی غالبی استفاده می کند که فقط برای حل یک تکلیف استفاده می شوند فرآیند طراحی در این نوع تفکر از نوع بیرونی است. طراح به واسطه منطق و تعقل به مسئله پاسخ می دهد.
این نوع تفکر قادر است افکار نو را در افکار کهنه در هم آمیزد ولی به خودی خود قادر به تولید ایده های جدید نمی باشد به عبارتی می تواند به عملکرد نظارت کند. به این گونه ای که تعیین می کند کدام ایده مناسب است به نوعی تفکر همگرا از اطلاعات استفاده کرده، نامناسب ها را حذف کرده و درست ترین را انتخاب می کند به عبارتی دیگر تفکر همگرا انتخاب مناسب ترین راه حل مبتنی بر کاربرد دانش و قوانین منطقی به منظور کاستن تعداد راه حل های ممکن و تمرکز روی مناسب ترین راه حل است.
تفاوت میان تفکر همگرا و واگرا در فرآیند طراحی معماری
نوآوری
خلاقیت و نوآوری در ارائه راه حل، دیگر تفاوت میان تفکر همگرا و تفکر واگرا است. اساس و پایه تفکر واگرا خلاقیت و نوآوری است. کشف ایده های جدید و در نظر گرفتن همه احتمال ها تکنیکی است که واگرایی بر طبق آن پیش می رود. ولی در همگرایی اصولا سعی می شود از تجربه های موفق قدیمی استفاده شود.
در اصل کسانی که به شکل همگرا فکر می کنند علاقه چندانی به آزمایش راه حل های جدید ندارند . ترجیح می دهند از اصول و قوانینی که قبلا موفقیت آن ها به اثبات رسیده است تبعیت کنند تا به حل مسئله برسند.
کارایی
شاید یکی از اساسی ترین تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا در کارایی آن ها باشد. تفکر همگرا در تصمیم گیری بهترین گزینه موجود است. افرادی که به شکل همگرا فکر می کنند می توانند وظیفه خود را در این حوزه به بهترین شکل ممکن انجام دهند. آن تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا ها تخصص خوبی در تشخیص بهترین راه حل دارند.
در عین حال، افراد با تفکر واگرا می توانند بهترین گزینه برای یافتن راه حل هایی ممکن و کشف دلیل های وقوع مسائل و چالش ها باشند. تفکر همگرا و تفکر واگرا در عین این که کاملا متضاد به هم دیگر عمل می کنند، مکمل هم هستند.
پیچیدگی
میزان پیچیدگی این دو تفکر در نگرش به مسائل، دیگر تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا است. تفکر واگرا ایدههای پیچیده را مطرح میکند. این تفکر به دنبال ارائه راهحلهایی است که نو ، خلاقانه و بدیع باشند.
در مقابل، تفکر همگرا برای پیچیدگی و نوآوری اهمیتی قائل نیست و درعوض مفاهیم واضح و قوی را ارائه میکند.
ریسکپذیری
افرادی که به شکل همگرا فکر می کنند، علاقه چندانی به ریسک پذیری ندارند. به همین دلیل است که ترجیح می دهند از الگو های تکراری و تجربه های موفق آزمایش شده استفاده کنند.
در مقابل، تفکر واگرا تمایل زیادی به ایده های ماجراجویانه و ریسک پذیری دارند. آن ها دوست دارند ایده های جدید را امتحان کنند و با آزمایش راه حل های محتمل به نتیجه جدید برسند.
پیشنهادی: پیشنهاد می شود مقاله ی ( اتوکد معماری چیست؟ ) را مطالعه تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا کنید.
کلام آخر
در مقاله حاضر، تفکر واگرا و همگرا در فرآیند طراحی معماری مورد تحلیل قرار گرفت. که جهتی به سمت و سوی تفکر واگرا داشته باشیم، چون به خلاقیت بهاء می دهد. ولی مرز توجه به تفکر واگرا تا کجا ادامه خواهد داشت؟ در جواب تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا باید گفت طراحی مبتنی بر زمینه و بستر پروژه این مرز را مشخص می کند، وجود ضوابط مشخص و معین می تواند در این باره کارساز باشد.
امیدواریم با مطالعه این مطلب از وحید صلاحی با عنوان: (مقایسه تفکر واگرا و هم گرا در فرآیند طراحی معماری) لذت برده باشید. همچنین اگر نظری در مورد این مقاله داشتید حتما برای ما کامنت بزارید. (امیدواریم این مقاله مورد پسند شما بوده باشه)
برای دیدن آموزش های رایگان ما در اینستاگرام به پیج vahid_salahi13 مراجعه کنید. برای خواندن مقاله های بیشتر حتما به بخش وبلاگ وحید صلاحی سر بزنید.
دیدگاه شما