چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟


احساس حسادتتان را بپذیرید.

حسادت به موفقیت دیگران

احتمالا به نظرتان حسادت به موفقیت دیگران رفتار زشتی بوده و کار افراد بدخواه و بد ذات است. اما ما به شما می گوییم که این رفتار اگرچه صحیح نیست اما ممکن است از هر کسی سر بزند. معمولا در مقابل این جمله مقاومت می کنیم و آن را نمی پذیریم، اما حسادت به هر علتی در وجود همه ما نهفته است.

تا به حال برایتان پیش آمده که زمانی که یک دوست یا همکارتان ارتقا می یابد، خانه بزرگتر یا درآمد بیشتری کسب می کند؛ به جای این که احساس خوشحالی کنید؛ افسرده و عصبانی شوید؟ انگار یک بخشی از وجودتان عمیقا میخواهد که شکست او را ببیند. اگر نسبت به پیشرفت دیگران احساس ناراحتی و عصبانیت می کنید، به وضوح حس حسادت نسبت به موفقیت دیگران را نشان می دهید

اما آیا می دانید که اگر احساس حسودی خود را در جهت درست هدایت کنید، می توانید آن را درمان کرده و از آن برای دستیابی به موفقیت خودتان استفاده کنید؟ در این مقاله به شما راهکار هایی را معرفی می کنیم که می توانید به کمک آن ها حسادت به موفقیت دیگران را کنترل کرده و بیشتر بر موفقیت خودتان تمرکز کنید.

حسادت به موفقیت دیگران چیست

اگر بخواهیم یک علت کلی برای حسادت به موفقیت دیگران ارائه کنیم باید بگوییم که این حسادت ها ریشه در عقده حقارت ما دارند. به این معنی که علت حسادت ما به موفقیت های دیگران این است که همیشه حسرت و عقده به دست آوردن آن ها را داشته ایم و به هر دلیلی نتوانسته ایم به آن ها دست پیدا کنیم.

اما نکته قابل توجه در مورد حسادت هایمان این است که معمولا به موفقیت هایی حسادت می کنیم که دستیابی به آن ها برای خودمان خیلی هم دور از ذهن نباشد. به عنوان مثال احتمالا به همکلاسی خود که نمره خوب می گیرد یا همکاری که ارتقا شغلی پیدا می کند، حسودی می کنیم ولی این حس را نسبت به فردی که برنده جایزه نوبل می شود، نداریم زیرا چنین دستاوردی را برای خودمان متصور نیستیم.

بیشتر بخوانيد: روانشناسی حسادت

حسادت به موفقیت دیگران با این احساس نشان داده می شود که "من می خواهم آن چه که او دارد را داشته باشم" . این حس به سه صورت بر ما اثر می گذارد:

افسردگی: گاهی حس حسودی نسبت به موفقیت دیگران منجر به ایجاد افسردگی در ما می شود به این علت که با خود فکر می کنیم که من در مقایسه با او یک بازنده هستم. در این گونه مواقع احساس می کنیم که موفقیت دیگری مهر تاییدی بر شکست ماست.

شک و بدبینی: ممکن است موفقیت دیگران در ما احساس شک و تردید کند. محکوم کردن افراد موفق، به این که موفقیتشان از راه غیر قانونی و یا خلاف بوده است واکنشی است که ریشه اش در حسادت نهفته است.

به عنوان مثال به محض دیدن دوستی که ثروتمند شده است، بلافاصله با خود می گوییم " احتمالا از راه چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ خلاف این پول را به دست آورده" یا نظرمان درباره همکلاسی ای که در امتحان نمره بالا گرفته، این است که " حتما تقلب کرده است".

عصبانیت: گاهی احساسمان در قبال موفقیت دیگران، خشم و عصبانیت است. در این صورت از ته دل می خواهیم که فرد موفق، شکست بخورد و از شنیدن این خبر لذت می بریم. به این علت که تصور می کنیم که آن دوست یا همکار لایق این موفقیت و خوشبختی نیست و اگر فرد مقابل شکست بخورد حداقل می دانیم که هر دو شکست خورده و بازنده ایم و احساس خوبی پیدا می کنیم.

چگونه به جای حسادت از موفقیت دیگران خوشحال شویم

امروزه با وجود نرم افزار های مختلف ارتباطی و حضور پر رنگ افراد در فضای مجازی، حسادت روز به روز در میان افراد جامعه بیشتر به چشم میخورد. شو آف ها از زندگی های تجملاتی، ازدواج های موفق، کسب و کار پر رونق و غیره؛ حس حسادت به موفقیت دیگران را در وجود افرادی که تماشاگر این پیشرفت ها هستند زنده نگه می دارد.

واقعیت این است که با بررسی حسادت هایمان می توانیم نقاط ضعف خود را بشناسیم، ریشه آن ها را بیابیم و در جهت بهبود خود و دستیابی به موفقیت در همان زمینه ها تلاش کنیم. بنابراین در این بخش از مقاله راهبرد هایی را به شما معرفی می کنیم که با استفاده از آن ها می توانید حسادت به موفقیت دیگران را مهار و درمان کرده و برای رسیدن به خواسته های واقعی زندگی تان تلاش کنید.

مقایسه خود را با افراد دیگر متوقف کنید.

اگر همواره به دنبال مقایسه کردن خودتان با دیگران باشید، همواره افرادی وجود دارند که در وضعیت بهتری نسبت شما قرار داشته باشند. در این صورت همیشه احساس کمبود خواهید کرد و به حس حسادتتان دامن می زنید.

اگر به صفحات شخصی دوستانتان در فضای مجازی نگاه می کنید و فکر می کنید که خانواده شما به خوبی و خوشبختی خانواده او نیستند و یا شغل او او را آدم موفقی کرده است، برعکس شما؛ به خودتان یادآوری کنید که مشکلات و نواقص در زندگی هر فردی وجود دارد و شما از مشکلات زندگی آن افراد آگاه نیستید.

حتما بخوانيد: عوامل حسادت

مقایسه کردن خودتان با دیگران شبیه مقایسه سیب و پرتقال است که کاملا منحصر به فرد هستند و هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. شما در یک مسابقه نیستید و تنها وظیفه تان این است که زندگی خودتان با همه خوبی ها و بدی هایش را به بهترین نحو اداره کنید.

نیمه پر لیوان را ببینید.

تمرکز همیشگی بر این که همسایه یا دوستتان از لحاظ ثروت یا موقعیت اجتماعی در وضعیت بهتری نسبت به شما قرار دارد، به منزله دیدن نیمه خالی لیوان است. ما به شما می گوییم که زمان آن است که به نیمه پر لیوان نیز توجه کنید، به این معنی که حتما افراد دیگری در نزدیکی خود می شناسید که از هر نظر در وضعیت بدتری نسبت به شما دارند. خودتان را با آن ها مقایسه کنید و به خاطر داشته هایتان از خداوند سپاسگزار باشید.

برد دیگران به معنای باخت شما نیست.

این که همسایه یا دوست شما ثروتمند است به معنی این نیست که شانس پولدار شدن را از شما گرفته و شما نمی توانید مانند او ثروتمند شوید. ارتقای یک همکار مانع پیشرفت کاری شما نخواهد بود. بنابراین این موضوع را ملکه ذهنتان کنید که موفقیت دیگران به منزله شکست شما و از دست دادن فرصت هایتان نیست.

به این نکته نیز توجه کنید که زمان با ارزش و محدود است و هر یک دقیقه ای که به کینه توزی نسبت به موفقیت دیگران اختصاص می دهید، در واقع 60 ثانیه از عمر و زندگیتان را هدر داده اید که می توانستید استفاده بهتری از آن بکنید. پس هر چه سریعتر برای درمان حس حسادت خود اقدام کنید.

احساس حسادتتان را بپذیرید.

با این که قبول این حس برایتان دشوار است، اما تا زمانی که باور نکنید که در حال حسادت به موفقیت دیگران هستید، نمی توانید در آن تغییری ایجاد کنید. پس هر احساسی که دارید را یادداشت کنید و بر روی آن تامل کنید. به عنوان مثال بنویسد " من از این که همکارم مورد تشویق رئیسم قرار گرفته است ناراحت هستم" یا " من به دوستم که در کنکور قبول شده، حسادت می کنم" .

این جملات را بررسی کنید، از این طریق می توانید بفهمید دقیقا دستیابی به چه چیزی شما را خوشحال می کند، پس برای آن تلاش خواهید کرد. اگر این موارد برایتان اهداف باارزشی هستند پس تلاش کنید که مورد تحسین رئیستان قرار بگیرید و یا در کنکور قبول شوید.

بیشتر بخوانيد: حسادت زنانه

در مورد عادلانه بودن موفقیت دیگران قضاوت نکنید.

ممکن است در صورت دیدن موفقیت دیگران با خود فکر کنیم که این عادلانه نیست زیرا به نظرمان "آن فرد لیافت این ترفیع یا پیشرفت را نداشته است" یا " من بیشتر از آن فرد تلاش می کنم پس من سزاوار موفقیت بودم نه او".

واقعیت این است این اصرارتان بر این که شما لیاقت بیشتری دارید یا دیگری سزاوار این همه موفقیت نیست، فقط وقت و انرژیتان را هدر می دهد. مواردی که نمی توانید کنترل کنید را بپذیرید و بیشتر بر این تمرکز کنید که با تلاشتان بهترین نتیجه را به دست بیاورید فارغ از عادلانه بودن یا نبودن دنیا.

موفقیت را برای خودتان تعریف کنید.

تعریف خود را از موفقیت بنویسید و ارزش هایتان را بدانید. بدانید که دیگران در حال دستیابی به اموری هستند که برایشان با ارزش است. شما نیز اموری که برایتان با ارزش هستند را لیست کنید و برای رسیدن به آن ها تلاش کنید و به یاد داشته باشید که تنها کسی که باید خود را با او مقایسه کرده و با او رقابت کنید، خودتان هستید.

کلام آخر

در نهایت باید باور کنیم که حسادت در وجود همه آدم ها وجود دارد و به اشکال متفاوتی خود را نشان می دهد. اما بهترین واکنش در برابر چنین احساسی، پذیرفتن آن و تلاش برای کنترل کردنش است. می توانیم به جای تمرکز کردن بر موفقیت دیگران و هدر دادن وقت و انرژیمان، برای دستیابی به موفقیت و اهداف خود تلاش کنیم.

در ادامه بخوانيد: درمان حسادت

سوالات متداول

1- ✔️ حسادت به موفقیت دیگران به چه معناست؟

✔️ حسادت به موفقیت دیگران به معنای داشتن حسرت و عقده برای به دست آوردن چیزی است که دیگری به آن دست یافته است و در متن مقاله به طور کامل توضیح داده شده است.

2- ✔️ نتیجه حسادت به موفقیت دیگران چیست؟

✔️ حسادت به موفقیت دیگران ممکن است باعث افسردگی، شک و بدبینی و عصبانیت شود که در متن مقاله به طور کامل توضیح داده شده اند.

3- ✔️ چگونه می توان حس حسادت را کنترل و مهار کرد؟

✔️ برای کنترل احساس حسادت راهبرد هایی وجود دارد که در مقاله بیان شده اند و عبارتند از عدم مقایسه بین خود و دیگری، پذیرفتن و نوشتن احساس حسادت و اهداف و غیره.

برای مشاوره درمان حسادت به موفقیت دیگران

از طریق تلفن ثابت در سراسر کشور با شماره زیر تماس بگیرید:

تماس با شماره ۹۰۹۹۰۷۱۶۶۷ از کل کشور

تماس با شماره ۹۰۹۲۳۰۵۸۸۰ از استان تهران

آیا امکان تغییر عرضه کل 21 میلیونی بیت کوین وجود دارد؟

does bitcoin hard cap change

شاید یکی از مهم‌ترین عوامل رشد قیمت و افزایش ارزش بیت کوین، حجم عرضه محدود باشد. از همان ابتدا مشخص بود تنها ۲۱ میلیون بلاک بیت کوین قابل استخراج است. در سال‌های گذشته ارزش این دارایی به شدت افزایش یافته است و افراد زیادی تلاش می‌کنند تا از فرصت باقی‌مانده نهایت استفاده را ببرند. برخی هم به فکر تغییر هاردکپ بیت کوین افتاده‌اند. با تغییر عرضه کل بیت کوین ماینرها شانس بیشتری برای دریافت بلاک‌های بیت کوین خواهند داشت اما سؤال اصلی این است که این اتفاق در نهایت به سود ماینرها خواهد بود یا خیر؟

هاردکپ چیست؟

به حداکثر حجم توکن‌های قابل عرضه برای هر ارز دیجیتال، حجم کل عرضه یا Hard Cap گفته می‌شود. این پارامتر مشخص می‌کند پس از پایان فرآیند عرضه چه تعداد توکن در دسترس کاربران قرار خواهد گرفت. این شاخص معمولاً تأثیرات مثبتی روی قیمت و روند رشد ارز دیجیتال دارد.

تعیین هارد کپ سبب می‌شود که سرمایه‌گذاران نگران کمبودهای احتمالی در آینده باشند. این اتفاق سبب افزایش تقاضا و رشد قیمت خواهد شد. برای مثال هاردکپ بیت کوین در همان ابتدا ۲۱ میلیون واحد تعیین شد. این محدودیت از طرف ساتوشی ناکاموتو، خالق بیت کوین، اعمال شده است.

تاثیر هاردکپ بر قیمت دارایی

گرچه مشخص شدن حجم کل عرضه، عاملی برای رشد قیمت محسوب می‌شود اما می‌تواند تبعات بدی نیز به همراه داشته باشد. زمانی که حجم تقاضا به شدت افزایش یابد، شاهد هیجانات قیمتی شدیدی خواهیم بود. در این حالت امکان عرضه بیشتر وجود ندارد و تنها پارامتر برای حفظ تعادل بازار، قیمت است. در چند سال اخیر بیت کوین رشد قیمت اعجاب‌انگیزی را تجربه کرده است. کارشناسان بسیاری دلیل این موضوع را عرضه محدود این ارز دیجیتال می‌دانند.

طلا دیگر دارایی مشهوری است که چنین حالتی دارد. در حال حاضر طلا یک ماده کمیاب است و به همین دلیل همیشه شاهد افزایش قیمت این دارایی هستیم.

تغییر هاردکپ بیت کوین

برای ارزیابی رمزارزهای چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ عرضه‌شده در ICO از پارامتر هاردکپ استفاده می‌شود. بررسی این پارامتر به سرمایه‌گذاران نشان می‌دهد که نمودار قیمت ارز دیجیتال در طولانی‌مدت چه روندی خواهد داشت.

سرمایه‌گذاران برای بررسی اعتبار پروژه می‌توانند پارامتر سافت‌کپ (Soft Cap) را نیز بررسی کنند. سافت‌کپ برابر با حداقل سرمایه‌ای است که توسعه‌دهندگان برای شروع فعالیت پروژه باید جمع‌آوری کنند. همیشه مقدار سافت‌کپ کمتر از هاردکپ خواهد بود.

چرا رمزارزها به شاخص هاردکپ نیاز دارند؟

دلایل متفاوتی برای ضرورت تعیین هاردکپ می‌توان بیان کرد. دلیل اول کمیاب ساختن رمزارز است. بیت کوین ارزشمندترین رمزارز دنیا محسوب می‌شود؛ زیرا هاردکپ مشخص و نسبتاً کمی دارد. در طول سال‌های گذشته دائماً سختی شبکه بیت کوین افزایش پیدا کرده است و ماینرهای بیشتری برای استخراج این ارز دیجیتال وارد شبکه شده‌اند. یکی از دلایل این موضوع کاهش حجم بلاک‌های قابل استخراج است.

تغییر عرضه کل بیت کوین

دلیل دوم، مشخص کردن نقشه راه پروژه است. پروژه‌ها و رمزارزهایی که شاخص عرضه کل مشخصی ندارند، ممکن است در اواسط کار دچار سردرگمی شوند. تعیین شاخص هاردکپ به توسعه‌دهندگان کمک می‌کند که برنامه‌ریزی بهتری برای سرمایه‌های جذب‌شده داشته باشند.

حجم عرضه کل بیت کوین چقدر است؟

ساتوشی، خالق ناشناس بیت کوین، سقف مشخصی برای عرضه این دارایی مشخص کرده است. کل توکن‌های استخراج‌شده تا به امروز حدود ۱۹ میلیون واحد است و حجم عرضه کل نیز فقط ۲۱ میلیون بلاک خواهد بود. ساتوشی اعلام کرده است که این تعداد هیچ گاه بیشتر نمی‌شود و شاهد تغییر هاردکپ بیت کوین نخواهیم بود.

این سقف عرضه یکی از ویژگی‌های مهم BTC محسوب می‌شود. هر چهار سال یک بار پاداش فرآیند ماینینگ بیت کوین کاهش می‌یابد. سختی شبکه نیز دائماً در حال افزایش است. با این حال تغییر عرضه کل بیت کوین امری محال به نظر می‌رسد. سایر دارایی‌های مشهور و معتبر مثل مستغلات، طلا و املاک نیز عرضه محدودی دارند.

آیا تغییر هاردکپ بیت کوین سرانجام اتفاق خواهد افتاد؟

تنها با اصلاح قواعد و توابع شبکه شاهد تغییر عرضه کل بیت کوین خواهیم بود. برخی از توسعه‌دهندگان مدعی‌اند که امکان تغییر کدهای شبکه بیت کوین وجود دارد. این افراد می‌خواهند قوانین و الگوریتم‌های مربوط به پاداش استخراج را عوض کنند تا بلاک‌های بیشتری نصیب ماینرها شود. گرچه برخی از ماینرها تمایل دارند این سقف برداشته شود اما به نظر نمی‌رسد چنین رؤیایی به حقیقت بپیوندد.

چرا احتمال تغییر عرضه کل بیت کوین نزدیک به صفر است؟

تغییر عرضه کل بیت کوین

هاردکپ بیت کوین به عنوان یک ویژگی مهم و کلیدی برای اعضای اصلی جامعه بیت کوین قلمداد می‌شود. کسانی که به دنبال ایجاد تغییرات هستند، قدرت چندانی ندارند. در طرف مقابل نهنگ‌های اصلی و توسعه‌دهندگان مطرح از شاخص عرضه کل حمایت می‌کنند. بنابراین شانس تغییر هاردکپ بیت کوین بسیار اندک است.

خسارت‌های بلندمدت

مهم‌ترین حامیان افزایش سقف عرضه، ماینرهای بیت کوین هستند. ماینرها به دنبال پاداش‌های بیشتر هستند اما افزایش هاردکپ ویژگی کمیاب بودن این رمزارز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اعضای اصلی جامعه بیت کوین معتقدند که یکی از اصلی‌ترین جذابیت‌های BTC برای سرمایه‌گذاران، کمیاب بودن این ارز دیجیتال است. از بین رفتن یا بالا رفتن و تغییر عرضه کل بیت کوین باعث کاهش جذابیت، افت قیمت و کاهش تعداد سرمایه‌گذاران خواهد شد. با این حال هنوز هم برخی ماینرها فقط به درآمدهای دلاری توجه می‌کنند و نگاهی عمیق و بلندمدت به سرنوشت این ارز دیجیتال ندارند.

حاکمیت جامعه بیت کوین

شبکه بیت کوین مبتنی بر اجماع است. ماینرهای این شبکه به نودهایی برای پردازش و تأیید تراکنش‌ها تبدیل شده‌اند. هر ماینر از نرم‌افزارها و نسخه‌های متفاوتی استفاده می‌کند. تغییر ساختار شبکه باید مورد قبول اکثریت ماینرها قرار بگیرد. راضی کردن تمام نودها برای تغییر ساختار، تجهیزات و اصلاح نرم‌افزارها، کاری سخت و احتمالاً غیرممکن خواهد بود. به همین دلیل بعید است اقدامات مربوط به تغییر هاردکپ بیت کوین مورد قبول نودهای شبکه قرار بگیرد.

تا امروز تغییرات و اصلاحات زیادی در شبکه بیت کوین به وجود آمده که بسیاری از آنها مورد قبول اعضای جامعه قرار نگرفته است. برای مثال بیت کوین کش یک تغییر ناموفق به حساب می‌آید.

چگونه رؤیای تغییر عرضه کل بیت کوین محقق خواهد شد؟

تغییر هاردکپ بیت کوین امری محال اما ممکن است. اگر نهادهای مختلفی با یکدیگر همکاری کنند و هر کدام حجم زیادی بیت کوین در اختیار داشته باشند، می‌توان احتمال تغییر عرضه کل بیت کوین را جدی گرفت. در این حالت توسعه‌دهندگان باید کدهای جدیدی برای شبکه بیت کوین طراحی و اجرا کنند. همچنین سایر اعضای جامعه نیز باید برای انجام تغییر متقاعد شوند. ممکن است این اتفاق در قالب یک هارد فورک صورت پذیرد.

مهم‌ترین نکته برای تحقق چنین هدفی، همسو شدن آرای ماینرها، نهنگ‌ها، سرمایه‌گذاران و توسعه‌دهندگان است. معمولاً این گروه‌های چندگانه همیشه دچار تعارض منافع هستند و به سختی می‌توانند برای دستیابی به یک هدف مشخص به اجماع برسند.

خلاصه مطلب

در حال حاضر تغییر هاردکپ بیت کوین یک آرزوی محال برای ماینرها محسوب می‌شود. با توجه به حمایت اعضای جامعه BTC از محدودیت و کمیاب بودن این ارز دیجیتال، تلاش‌ها برای تغییر سقف استخراج تا امروز بی‌نتیجه بوده است. بعید به نظر می‌رسد در سال‌های آینده نیز تغییر عرضه کل بیت کوین عملی شود. با این حال ممکن است با ورود نهادهای بزرگ و شرکت‌های ثروتمند به جامعه بیت کوین، شاهد تمرکز قدرت و ایجاد تغییرات اساسی در این شبکه باشیم.

انواع شغل ها از نظر ساعت کاری + فیلم

اشتغال زایی با سرمایه کم

امروزه برنامه ویژه ای برای تازه واردها داریم، افرادی که علاقمند هستند وارد عرصه تجارت شوند و جوان‌ ترهایی که دارند فکر می کنند و هر روز به گشت و گذار می پردازند برای اینکه به یک شغل مناسب دست پیدا کنند و آن شغلی که مد نظرشان است را پیدا کنند. وقتی صحبت از شغل می ‌شود منظور این است که باید یک سری کارها انجام شود و به نسبت آن کاری که انجام می دهید و آن زمان و وقتی که می گذارید، یک درآمدی هم داشته باشید، امروز می ‌خواهیم همه این مباحث را بررسی کنیم که اصلاً چه مشاغلی در دنیا وجود دارند و تا کجا می شود پیشرفت داشت و چقدر می شود از آن شغل درآمد داشته باشیم و یک مجموعه خیلی خوب را در آینده بتوانیم برای خودمان راه اندازی کنیم و یا حتی یک زندگی بهتر را برای خودمان بسازیم.

مزیت های تجارت و سایر مشاغل را امروز مورد بررسی قرار می ‌دهیم که البته امروز به صورت کلی به این موضوعات می ‌پردازیم و نمی‌ خواهیم به جزییات اشاره کنیم و نکاتی که گفته می ‌شود شاید برای شما مهم باشند و آینده خودتان را بهتر بسازید. ما آرادی ها بارها این موضوع را تأکید کردیم و گفتیم افرادی که در مدرسه و دانشگاه تحصیل کرده و چیزهایی را یاد گرفتند هرگز به این موضوع فکر نکردند که برای چه دارم این آموزش ‌ها را می‌ بینم و چرا باید این موضوع ها را یاد بگیرم؟

موضوع سهام و پول بدون زحمت

زمانی که ما در دوران مدرسه فیثاغورث را یاد می‌ گرفتیم، این سوال در خیلی از دانش ‌آموزان ایجاد نشد که من قرار است فیثاغورث را یاد بگیرم که چه اتفاقی بیفتد؟ من قرار است این سینوس و کسینوس ها را حل کنم که چه اتفاقی بیفتد؟ هرگز به این موضوع فکر نکردیم و زندگیمان را همین طور بدون هدف و برنامه جلو بردیم و امروز شما شاهد این ماجرا هستید که اکثر جوان ها بیکار هستند، بدون مهارت و بدون تخصص می‌ باشند و دولت موضوعی شبیه به بورس را ایجاد می ‌کند و همه مردم سرمایه‌ هایی که دارند را در این بخش خرج می کنند تا شاید افراد دیگری که مهارت دارند، کار کنند و آن ها یک سهم و سودی بدون هیچ تلاش و زحمتی داشته باشند و حاضر هستند که یک ریسک بسیار بسیار شدید را تحمل کنند و گاهی اوقات حتی سرمایه هایشان را هم از دست می ‌دهند و کار به جایی می ‌رسد که حتی افراد سهام های خوبی دارند اما حاضر نمی‌ شوند که سهام را بفروشند و پول نقد را در جیب خودشان لمس کنند. یعنی همیشه می گویند که من ۲۰۰ میلیون یا ۵۰۰ میلیون یا یک میلیارد تومان پول می گذارم و این یک میلیاردم مثلا یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان می‌ شود ولی این سود را هم بر نمی دارم و دوباره می خواهم با همان یک میلیارد و 200 میلیون تومان کار کنم. و در واقع انسان ها نمی ‌خواهند دیگر تلاش و کار کنند و فقط می خواهند با پول‌ هایی که دارند یک مدل درآمدزایی داشته باشند و خیلی از مردم هم متاسفانه سرمایه آنچنانی ندارد یعنی توان سرمایه گذاری و حتی این ریسک را ندارند و همیشه در زندگی شان شکست می خورند. شما وقتی تاریخچه تمام ثروتمندان دنیا را نگاه می‌ کنید می ‌بینید همه این ها از طریق فکر و مغزی که دارند یک زیر ساختی را برای خودشان ایجاد می ‌کنند و برای آن ها درآمد زایی شکل می ‌گیرد، اما سوال اینجا است که اگر کسی بخواهد در عرصه تجارت وارد شود فایده اش چیست؟ خوبی کار در کجاست؟ چون همه که نمی ‌توانند در بورس و این چنین جاها وارد شوند. مثلاً بورس در سال ۹۲ شکست خورد و یک زمانی بود که همه وارد آن شدند، شکست خورد و نابود شد و سهام هایی مثل شرکت چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ پدیده که خیلی‌ ها در آنجا سهام خریداری کردند، ارزش سهامشان صفر شد و ما امسال هم شاهد همین اتفاق هستیم که دوباره همین اتفاق دارد تکرار می‌ شود و جوان‌ هایی که در سال ۹۲ نبودند الان وارد بورس می ‌شوند و یک زمانی سود می ‌کنند و سهام ها تقریباً در پایان سال تمام است و بعد می ‌بینیم که دوباره شکست ها اتفاق می ‌افتد و در واقع می ‌بینیم که خیلی ها ضرر می کنند. نکته مهم اینجا است که در کسب و کار باید به همه این مسائل توجه شود، اگر کارتان این است، اگر می خواهید سرمایه گذاری کنید و درآمد داشته باشید باید به این موضوع فکر کنید که من می خواهم چه شغلی داشته باشم

چه زمانی کار کنم؟

کسی که می ‌خواهد یک شغلی را برای خودش انتخاب کند، این سوال برایش ایجاد می ‌شود که من چه زمان هایی باید کار کنم؟ متاسفانه گاهی ما در شهرها و خیابان‌ ها حرکت می ‌کنیم و چیزهایی را می ‌بینیم که لذت بخش نیستند، مثلا در بیمارستان که می‌ رویم پزشکان و دکترها را می‌ بینیم که همه ‌شان ساعت ۶ یا 5 صبح آماده هستند و وارد بیمارستان می‌ شوند و یک سری کارها را باید انجام دهند. یعنی زمان کاری شان به این صورت است که از ساعت ۶ صبح تا ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر کار می ‌کنند و گاهی اوقات شیفت های خیلی عجیب و غریبی دارند که مثلاً نصف شب با پزشک تماس می گیرند و او باید به بیمارستان برود و یک عمل جراحی یا یک کاری را انجام دهد، یعنی زمان در اختیار خودشان نیست و خیلی از مردم دیگر به همین شکل می باشند. شما اکثر کارمند ها را که نگاه می کنید می بینید همه آن ها از ساعت ۶ یا ۷ صبح آماده کار کردن هستند و می خواهند فعالیت داشته باشند و تا 2 یا 4 و حتی گاهی تا ۶ بعد از ظهر باید سر کار باشند که یک سری کارها را انجام دهند و یک سری حقوق ها را دریافت کنند. چه خوب است که ما بتوانیم یک مدل شغلی را پیدا کنیم که زمان تحت اختیار خودمان باشد، شما یک بیزینسمن را که نگاه می‌ کنید می‌ بینید که محدود به زمان نیست و نه تنها محدود به زمان نیست بلکه محدود به مکان هم نیست، همانطور که می دانید یک فردی که می‌ خواهد کار کند زمان برایش اهمیت دارد، یعنی باید از ساعت ۶ یا ۷ صبح سر کار برود تا ساعت ۲ الی ۴ بعد از ظهر کار کند و حتی برای مرخصی گرفتن نهایتا در ماه یک یا دو روز مرخصی دارد و گاهی مرخصی ‌های ساعتی دارد که این زمان تحت کنترل خودشان نیست و باید یک نفر دیگر اجازه دهد تا بتوانند یک کاری را انجام دهند یعنی حتی اگر فردی بخواهد مسافرت برود هم وقتی شما به این موضوع نگاه می‌ کنید می ‌بینید که کار برایش سخت است و نمی ‌تواند آن اندازه ای که می‌ خواهد، زمان تحت اختیار خودش داشته باشد و از زمان خودش بهره بگیرد.

تفاوت انسان ها و سایر مخلوقات از بهره بردن از زمان و مکان

من به عنوان یک آرادی وقتی به این موضوع توجه می ‌کنم می‌ گویم که خداوند در این جهان مخلوقات متعددی دارد یعنی شما نگاه می کنید که گل و گیاه، حیوان ها، انسان ها، کوه و دریا همه این ها را که کنار هم بگذارید که در واقع همه مخلوق ‌های خداوند هستند تنها گروهی که امروزه بد زندگی می ‌کند، گروه انسان‌ ها می باشد. چون شما اگر حیوان ها را نگاه کنید می ‌بینید که زمان، کامل در اختیار خودشان است یعنی هر کاری که دلشان بخواهد با زمان خودشان انجام می ‌دهند، با مکان هم همینطور است و هر جایی که دلشان بخواهد می‌ روند، غذا و خانه هست و همه چیز وجود دارد، اما انسان یک خانه ای را اجاره و یا خریداری می ‌کند و باید آنجا زندگی کند و نمی ‌تواند تغییر مکان داشته باشد و تغییر و جابجایی کار بسیار بسیار سختی برای یک انسان است. اما شما سایر مخلوقات را که نگاه می ‌کنید می‌ بینید که این‌ طور نیستند و آزاد می باشند ولی انسان ها کاری کردند که خودشان را در قفل و زنجیر و با یک سری محدودیت هایی روبرو کردند در حالی که انسان باید آزادانه زندگی کند و آزاد باشد و خیلی‌ ها فکر می ‌کنند که آزاد بودن یعنی این که در زندان نباشیم در واقع همین است، امروزه اکثر مردم زندانی هستند، وقتی من نمی ‌توانم در شغل کارمندی، هر جایی که دلم بخواهد بروم و هر زمان که دلم بخواهد مسافرت کنم، پس زندانی هستم یعنی محدود شدم، یک سری کارها را نمی توانم انجام بدهم و اینجا داستان خیلی متفاوت می‌ شود.

انسان های موفق تحت کنترل زمان نیستند

شما اگر تاجرهای دنیا را نگاه کنید می بینید که این ها اصلاً تحت اختیار زمان نیستند یعنی اگر هر زمانی که دلشان بخواهد کار انجام می چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ دهند، ما در خیلی از مقالات به خصوص در اینترنت می بینیم که همه دارند تلاش می ‌کنند و در اینترنت زیاد سرچ می شود که چگونه صبح زود از خواب بیدار شویم؟ بیش از ۱۰۰۰ وب سایت وجود دارد که دارند راهکار می دهند که شما باید این کارها را انجام دهید تا ساعت ۶ صبح بیدار شوید. سوال اول این است که چرا من باید ساعت ۶ صبح بیدار شوم؟ وقتی به این چرا می ‌رسد می‌ گوید چون ساعت ۷ باید سر کارم باشم، سوال بعدی این است که چرا باید ساعت ۷ صبح سر کار باشم؟ چرا یک مدل شغلی را انتخاب کردم که باید ساعت ۷ صبح من به اداره بروم و کار کنم؟ این موضوع خیلی اهمیت پیدا می‌ کند و وقتی شما توجه ویژه ‌ای به آن دارید و خیلی به آن فکر می کنید به این نتیجه می رسید که آیا مدل های شغلی دیگری هم در این عالم وجود داشت که انسان آزادانه کار کند؟ بعد به موضوع تجارت می ‌رسید و می بینید کسانی که در کار بیزینس هستند آزادانه کار می کنند. مثلاً اگر دوست داشته باشد ساعت ۱۰ شب کار می کند یا اگر تمایل داشته باشد ساعت ۱۲ ظهر کار می‌ کند یعنی هر زمانی که دوست داشته باشد کار می کند و اصلا یک روزهایی را کار نمی کند یا یک معامله ای انجام می‌ دهد و به اندازه یک سال افراد دیگر درآمد دارد، اینجا داستان خیلی متفاوت می‌ باشد، پس این موضوع خیلی اهمیت دارد که اگر من بخواهم وارد یک شغلی شوم مدت زمان کاری اش چقدر است؟ روزانه باید چند ساعت کار کنم؟ و چه ساعت ‌هایی ساعت شروع و پایانش است و ساعت مفید یک روز چه ساعتی است؟ مثلاً ساعت ۸ یا ۹ صبح ساعت مفیدی است، یعنی ساعت هایی هستند که می شود کارهایی را انجام داد و همه بیدار هستند، حالا ساعت ۱۰ مفید تر می باشد، ساعت ۱۱ بهترین حالت است و نهایتا تا ساعت ۱۲ و یک ظهر ادامه دارد و از ساعت ۲ تا 5 تقریبا همه جا تعطیل می ‌شود و دوباره از ساعت ۶ بعد از ظهر ساعت مفید است. شما کارمندهای مختلف را که نگاه می‌ کنید می‌ بینید که دقیقاً در ساعت های مفید دارند یک سری کارها را انجام می ‌دهند و ساعت های غیر مفید در اختیار خودشان است و آن موقع نمی شود کار مفیدی انجام داد، یعنی مثلا ساعت ۶ بعد از ظهر می گوید که من چه کار کنم، کاری از دستم بر نمی آید نهایتا بتوانم در اسنپ کار کنم و مسافر کشی کنم و این فرد هرگز با خودش فکر نکرده که من می‌ توانستم شغل بهتری را انتخاب کنم.

درگیر حاشیه ها شدن

متاسفانه همه درگیر حاشیه ها می شوند یعنی از همان ابتدای امر که ما به دنیا می آییم با هیچ چرایی مواجه نمی ‌شویم، همین طور زندگی می ‌کنیم و می ‌گوییم که پدرم به من گفت این کار را انجام بده یا مادرم به من گفت که این طوری زندگی کنم و چون پدر و مادرم گفتند که این کار را انجام بده و چون دیگران هم این کار را انجام داده اند من هم همین کار را انجام می‌ دهم. یعنی اصلاً با خودش فکر نمی ‌کند که مثلا اگر دیگران دانشگاه رفتند آخرش چه اتفاقی برایشان افتاد؟ دیگران که این کار را انجام دادند آخرش به کجا ختم شد؟ آیا آنها بیکار شدند؟ پس من چرا دارم همین مسیر را می روم که آخرش بخواهد به بیکاری ختم شود؟ یا اینکه نهایتا یک شغلی با حقوق خیلی کمی هم پیدا کنم و این ساعت‌ ها کار کنم در حالی که زندگی نمی کنم و در واقع از زندگی ام لذت نمی ‌برم. اکثر مردم زندگی را به گونه دیگری تعریف می کنند، اصلا زندگی نمی کنند و فقط کار می‌ کنند برای اینکه زنده بمانند، شما نگاه می کنید می بینید حیوانات هر کاری که بخواهند را راحت انجام می ‌دهند اما مردم را که نگاه می‌ کنیم می ‌بینیم اینگونه زندگی نمی‌ کنند و فقط برای زنده ماندن تلاش می‌ کنند، برای اینکه هزینه قبض ها، اجاره ها و . را پرداخت کنند و این خیلی شرایط زندگی را سخت می ‌کند و علت اصلی اش هم خود افراد هستند که خودشان را در مسیر و شغلی قرار می‌ دهند که درآمدها و زمان ها به همین صورت است.

چرا افراد باهوش به سختی عاشق می‌شوند؟

why-clever-people-find-it-difficult-fall-love درک عشق همیشه ساده نیست، حتی وقتی به احساسات شما مربوط می‌شود. امروز در ویدوآل می‌خواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم که چرا آدم‌های باهوش به‌سختی عاشق فرد دیگری می‌شوند؟

چرا افراد باهوش به سختی عاشق می‌شوند؟

چرا افراد باهوش به سختی عاشق می‌شوند؟

درک عشق همیشه ساده نیست، حتی وقتی به احساسات شما مربوط می‌شود. امروز در ویدوآل می‌خواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم که چرا آدم‌های باهوش به‌سختی عاشق فرد دیگری می‌شوند؟

۱-آن‌ها هم احساسات خود و هم احساسات افراد دیگر را تجزیه و تحلیل می‌کنند.
آدم‌های باهوش در جمع‌آوری اطلاعات و نتیجه‌گیری براساس آن‌ها توانایی خوبی دارند و این ویژگی هم مزایایی دارد و هم عیب‌هایی چراکه آن‌ها چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ بیش از دیگران ممکن است با اولین مشکل در رابطه از آن پا پس بکشند. عدم تفاهم؟ دعوا؟ متاسفم ما برای همدیگر ساخته نشده‌ایم. خداحافظ.

۲-آن‌ها به زمان کافی برای آشکار کردن درونیات خود نیاز دارند.
مغز هیچ‌گاه از حرکت بازنمی‌ایستد و هیچ‌وقت از نمایان کردن جزئیات و دلایل مسائلی که ممکن است به‌خوبی پیش نروند دست نمی‌کشد. در نتیجه این رفتار، افراد باهوش به‌سختی خود را به تمامی در یک رابطه قرار می‌دهند و درونیات خود را آشکار می‌کنند چراکه آن‌ها می‌دانند و می‌فهمند که هر رابطه‌ای در دل خود خطراتی دارد. به همین دلیل هم آن‌ها به‌سختی در رابطه گرم می‌گیرند.

۳-آن‌ها در تجربه قبلی خود گیر می‌کنند.
این مسئله تله دیگری برای افراد باهوش است. موضوعاتی که باعث خراب شدن رابطه قبلی شده لزوما در رابطه جدید مصداق ندارند اما تشخیص این نکته برای این افراد دشوار است. آن‌ها خوب تلخی جدایی قبلی را به یاد دارند و دقیقا همین تلخی و تجربه بد را در فرد جدیدی که با آن‌ها روبه‌رو شده بازنمایی می‌کنند.

۴-مجرد بودن انتخاب آگاهانه آن‌هاست.
این جمله یک حقیقت است. افراد باهوش معمولا بیش‌تر راحت‌اند تنها باشند تا با کسی باشند که او را از خود نمی‌دانند. آن‌ها این کار را براساس آگاهی و یک تصمیم منطقی انجام می‌دهند. این افراد در اکثر اوقات تنها هستند البته نه به خاطر این‌که کسی را ندارند، بلکه به این دلیل که تنهایی را دوست دارند و در این حالت با احساس خوبی زندگی می‌کنند.

رابطه اقتصاد و معیشت مردم ایران با دین و وطن دوستی

تقدیرات خداوند برای تاجران با همه دنیا فرق دارد / خبر ۱۸۰ ثانیه پر از روحیه و طراوت

خیلی ها نمی خواهند قبول کنند که رابطه تنگاتنگی بین دین و وطن با اقتصاد وجود دارد و تنها استدلالشان اینست که پس چرا کشورهای اروپایی و آمریکایی وضع مالیشان خوب است با اینکه مذهب و دین ما را ندارند.
خب جوابتان بسیار واضح است به همین دلیلی که خودتان گفتید.
ما دو چیز داریم که آنها ندارند.
یکی اینکه ما مسلمانیم و آنها مسلمان نیستند.
دوم اینکه ما ایرانی هستیم و آنها ایرانی نیستند.
خیلی ها تا به اینجا می رسند گمان می کنند که دلیل فقر مذهب و وطن است به همین جهت عده ای راه بی مذهبی پیش گرفته و سعی می کنند مذهب آمریکایی ها و اروپایی ها را قبول کنند و عده ای نیز راه وطن فروشی را.
در حالیکه مشکل نه از اسلام بود و نه از ایران.

آراد به فضل خدا ثابت خواهد کرد.

یکی از بزرگترین تلاش های آراد اینست که نشان دهد دلیل فقر ما ایرانی ها نه اسلام است و نه ایران.
ما در همین کشور عزیزمان می ایستیم و با تمام سختی هایش می جنگیم و بر عقاید اسلام پابرجا می مانیم و نشان خواهیم داد که از نظر اقتصادی از تمام کشورهای تراز اول دنیا هم بالاتر خواهیم رفت تا به مردم مسلمان ایران نشان دهیم که دلیل فقر اسلام و ایران نبود بلکه چیز دیگری بود که ندیدید.

حس ایرانی ها به اسلام

بگذارید کمی با هم خودمانی تر و رو راست تر حرف بزنیم تا ریشه یابی دقیق تری از دلیل فقر و راه رسیدن به ثروت داشته باشیم.
ما و شما هم ایران را دوست داریم و هم اسلام را.
ایرانی ها نه از امروز بلکه از همان زمان که اسلام پا به ایران گذاشت سریعا شیفته و مشتاق اسلام شدند البته نه اسلام برخی خلفا که بر مردم مظلوم ایران تاختند و اموال و نوامیسشان را به غارت بردند بلکه اسلامی که وجود نازنین پیامبر آن را بنا نهاد و علی مرتضی عدالتش را به جهانیان نشان داد.
سلمان فارسی چون به حکومت مدائن که پایتخت آن زمان ایران بود رسید چنان مردم آنجا را رنجور یافت که از جور برخی به ظاهر مسلمان ها به ستوه آمده بودند.
به توصیه امام علی علیه السلام در آنجا ماند و بر زخم هایشان مرهم نهاد و ایرانی ها از همان زمان به اسلام میل و علاقه ای شدید پیدا کردند.
جرم بزرگ امیرمومنان علی علیه السلام به گزارش تمام مورخین غیرمسلمان در نظر اعراب آن بود که ایرانی هایی که پیشتر توسط خلفا به بردگی گرفته شده بودند را با تمام اعراب حقی یکسان داد و تمام اختلافات ظاهری را برداشت و از میان برد.
بزرگترین یاران امام از ایرانی ها بودند به جهت عدالتی که می دیدند در حکومتش جریان دارد و بزرگترین مخالفان امام، اعراب جاهلی بودند که عدل علی علیه السلام جلوی هرزگی و شهوترانی آنان را گرفته بود.
امام از بیت المال مسلمین سهم یکسان بین مردم می داد و برایش عرب و عجم، سیاه و سفید فرقی نداشت و مکرر می فرمود: ان اکرمکم عند الله اتقاکم.
و این چنین بود که قلب ایرانی ها از دیرباز به محبت اهل بیت پیامبر مجذوب گردید.
امامان یکی پس از دیگر نزد ایرانی ها محبوب بودند به طوری که چون وجود ملکوتی امام رضا علیه السلام به نیشابور رسید نوشته اند که بیش از یک میلیون نفر از مردم اطراف و اکناف به ملاقات ایشان آمدند و همانجا بود که مامون خلیفه غاصب زمانه از آنکه امام را به اجبار از مدینه حرکت داد پشیمان شد و ترسید تا مبادا امام به کمک ایرانی ها حکومت را از او پس گیرد و به همین جهت امام را به شهادت رساند.
حضور میلیونی و هر ساله مردم ایران در مراسم اربعین حسینی و سوگواری اباعبدالله نشان دیگری از عمق زیاد ارادت ایرانی ها به اهل بیت پیامبر است.

حس اسلام به ایرانی ها

هر کس ذره ای از آموزه های اسلام بداند این را هم می داند که اسلام، وطن دوستی را از ایمان و فروختن وطن و خاک را از کفر شمرده و همواره مسلمانان را به توجه به حال مردم کشورشان امر نموده است.
اما برای ایران جدای از تمام وطن ها سفارشاتی عجیب آمده است که در کلام قرآن و رسول خدا و معصومین به دفعات آمده است که به چند نمونه اشاره می کنیم.
ذیل آیه به زودی قومی خواهند آمد که در راه خدا قیام می کنند از اهل بیت آمده است که مراد از این قوم ایرانی ها هستند که ما اهل بیت را یاری می نمایند.
رسول خدا به سلمان فارسی فرمود ای سلمان تو از ما اهل بیتی و علم در هر جا که باشد مردانی از پارس به آن دست می یابند و آنان برادران تو هستند.
و در حدیث محکم از اهل بیت پیامبر است که فرمودند: مکه حرم خدا و مدینه حرم رسول خدا و کوفه حرم امیرمومنان علی و قم حرم ما اهل بیت است.
و نیز فرمودند: قم را به این جهت قم نامیدند که مردمش برای یاری قائم خدا قیام خواهند کرد.
پس در می یابیم که رابطه بین اسلام و ایران رابطه ای جدانشدنیست.
ریشه فقر ما ایرانی ها را می توان در سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن آمریکایی ها و انگلیسی ها یافت.
تفرقه ای میان اسلام و ایران.

ایران نظر کرده خداست.

دریافتیم که پیوند ایران و اسلام پیوندی ناگسستنی و جدانشدنیست و خداوند چنان ایران را دوست داشته است که بزرگترین ذخایرش را در این کشور قرار داده و بیشترین امکانات و ابزارها را چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ در این خاک پنهان کرده است.
این سخن نه سخنی عامیانه بلکه سخنی کاملا اقتصادی و علمیست که اثباتش در این متن نمی گنجد و شکاکان را به تحقیق از روش های موجود در این باره توصیه می کنیم.
اما درد ما از جایی شروع می شود که با اینهمه امکانات و با چنین فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی باز هم فقیریم.
ریشه این فقر تنها در خیانت و خدعه است.
خیانتی از درون و خدعه ای از بیرون.
تفرقه افکنی ها و سنگ پرانی های خارجی و اختلاس ها و رشوه ها و ضعف مدیریتی داخلی.

آیا خیانت و خدعه را باور دارید؟

اول باید به یک سوال جواب دهید که آیا قبول دارید در دنیا گروهی هستند که سربلندی ایران را نمی خواهند و دوست دارند همواره ایران و ایرانی خوار و حقیر باشد؟
چرا آمریکایی و انگلیسی ها و آل سعود شبکه های ماهواره ای علیه ایران دارند و کارشناسان متعددی درباره اوضاع ایران صحبت می کنند اما مثلا عربستان شبکه ای درباره سایر کشورها ندارد؟
آیا آمریکا و انگلیس برای تمام کشورهای دنیا شبکه های تلویزیونی و مجازی ساخته اند و سعی در بهم زدن آن کشورها و نابسامان نشان دادن اوضاع آنها دارند؟
اگر بگوییم بله برای تمام کشورها شبکه اختصاصی درست کرده اند و هزینه می کنند می شود قبول کرد که این کار یک کار مثلا فرهنگیست اما وقتی می بینیم تنها برای ایران و چند کشور محدود آن هم در خاور میانه چنین شبکه های راه اندازی شده است آیا نمی توان دریافت که نقشه و فریبی در کار است؟
مشکل اینها با ایران چیست؟
به نظر شما دردشان با خود ایران است یا با اسلام است؟
اگر کمی متفکرانه نگاه کنید می بینید که مشکلی با ایران ندارند و هر چه مشکل دارند با اسلام است.

مقدمه ای بر تفرقه بین ادیان

اجازه دهید کمی بیشتر از تاریخ جهان برایتان بگوییم.
زمانی که ابراهیم علیه السلام دوران خود را سپری کرد و بعد از پیامبران مختلف امر به موسی علیه السلام رسید گروه کثیری از مردم به موسی ایمان آوردند البته بعد از سختی های زیادی که موسی علیه السلام کشید و معجزات فراوانی که نشانشان داد اما بعد از گذر سال ها که امر به عیسی علیه السلام رسید گروه زیادی از آنها منافعشان را در یاری عیسی مسیح ندیدند و به عیسی علیه السلام ایمان نیاوردند با آنکه نزد عیسی علیه السلام شواهد و بیناتی محکم از اثبات پیامبریش بود که آن شواهد نزد خودشان موجود بود اما پذیرش پیامبر جدید را ضرر زننده به منافع دنیایی خود دیدند.
اینها به آیین قبل ماندند و نام یهود بر آن قرار گرفت و شدند یهودی.
و چون پیامبر خاتم محمد که درود خدا بر او و خداندانش باد به میانشان آمد با دلایلی محکم و نشانه هایی آشکار به اثبات نبوت خود مشغول شد و یهودی ها که عیسی علیه السلام را نپذیرفتند اکثرشان به پیامبری این شخص نیز ایمان نیاوردند اما بخش کمی به پیامبری رسول خدا معتقد شدند.
و پیروان پیشین مسیح نیز دو دسته شدند.
اکثرشان منافعشان را در پذیرفتن رسول خدا ندیدند و بر آیین قبل ماندند و نام نصارا یا همان مسیحی امروزی بر آنان قرار گرفت و دسته کمی از آنها به اسلام وارد شدند.
هر باری که فرستاده جدیدی از سمت خدا آمد قبلی ها نگفتند که ما خدا و فرستادگانش را قبول نداریم بلکه گفتند قبول نمی کنیم که این فرد تازه آمده فرستاده خدا باشد و اگر یقین کنیم که فرستاده خداست می پذیریم.
البته دروغ می گفتند چرا که دلایل و شواهد فرستادگان همواره واضح و روشن بوده است.

مشکل یهود و نصارا و آل سعود با ایران چیست؟

آمریکا امروز به عنوان سردمدار یهود است.
و اروپا به عنوان سردمدار نصارا.
و آل سعود سردمدار ساختار دیگری که نمی شود توضیح داد.
مشکلی با ایران ندارند بلکه مشکلشان با شیعه است.
مشکلشان با پیروان اهل بیت پیامبر است.
آیا نشنیدید که می گویند الخائن خائف؟
یعنی خائن ترسوست.
چون خودشان می دانند که به پیامبران و فرستادگان الهی پشت کرده اند و خشم خدا را به جریان انداخته اند.
این گروه پیروان الهی دست انتقام خدا هستند که بساط ظلم و کفرشان را نابود خواهد کرد.
از اینجهت است که خائن ها را می بینی که با وجود اختلافات فراوانی که با یکدیگر دارند درباره زمین زدن شیعیان متحد شده اند گویا هیچ اختلافی با هم ندارند.
پس معلوم می شود که ما دشمن مشترک هر سه گروه هستیم.

اینگونه القا می کنند که تنها یک راه مانده است.

ما برای نجات به ظاهر یک راه داریم و انگار تنها راه اینست که ما هم به جمع خائنین بپیوندیم و با آنها همراه شویم.
آیا قبول ندارید که اگر همه ما ایرانی ها یهودی شویم و یا نصرانی شویم جنگ و درگیری با ما را تمام خواهند کرد؟
اما چرا باید به راه آنان در بیاییم در حالیکه محبت علی علیه السلام و خاندانش با پوست و گوشت ما عجین شده است؟
ما بدون محبت امام رضا می توانیم نفس بکشیم؟
اینکه فقط یک راه داریم ترفند همان یهود و نصارا و شیفتگان آنهاست.
چرا به راه دوم نرویم که سعادت دنیا و آخرت ما در آنست.

آیا راه دوم هم وجود دارد؟

به یک موضوع مهم دقت کنید.
چرا با ما دشمنی می کنند؟
آیا فکر نمی کنید چون یک چیزی در ما هست که می تواند آینده آنان را نابود کند؟
آیا قبول ندارید که به ترس از ما شیعیان اینچنین برنامه سازی می کنند و بودجه مصرف می نمایند؟
آنها که می گویند ابر قدرت هستند و ما هیچ ناچیزیم.
پس ای ابر قدرت چرا با یک ناچیز اینگونه به جنگ مشغولی؟
ما وقتی یک بچه ای به پایمان لگد هم بزند به او می خندیم و او را می بوسیم.
اگر تو بزرگی و ما کوچکیم پس چرا با ما شبیه بزرگان در مقابل کوچکان رفتار نمی کنی؟
گویا خودت می دانی که ما بزرگیم و می توانیم نابودت کنیم از اینرو اینچنین پیشاپیش به دشمنی با ما پرداخته ای.
ای مردم مسلمان ایران
ما یک گنجی داریم که خودمان آن را نمی شناسیم و دشمنانمان از ما واهمه دارند چون آن را می شناسند.
آن ها همه زورشان را می زنند تا ما را از هم بپاشند چون وجود ما و تفکرات ما و گنج ما محل نابودی آنهاست.
چون از نابودی خودشان واهمه دارند اینچنین به جان ما افتاده اند.
و این شروع فریب و خدعه آنهاست.
و می بینی گروهی از خائنین داخلی به ترس آنکه از سوی یهود و نصارا به دنیایشان آسیبی برسد به سرعت به سمت آنان رفته و مزدوران آنان شده و عرض و آبروی ما می برند و زحمت ما می دارند تا خوش خدمتی خود را به یهود و نصارا نشان دهند و از غضب آنان در امان بمانند و از دنیای حقیرشان چند روزی منتفع گردند.
و این وعده خداست که فرمود: به زودی زمانی فرا می رسد که فتحی از جانب خدا و یا امری از سویش مومنان را در بر می گیرد و در آن زمان است که خائنان را برای آنچه در قلب هایشان مخفی کرده بودند پشیمان و نادم می بینی. سوره مائده آیه ۵۲

راه دوم چیست؟

خائنین می گویند به یهود و نصارا ملحق شوید که آن ها از ما هستند و ما از آنهاییم.
آمریکا و انگلیس هیچ آسیبی به مردم ایران نمی زنند و دوستدار مردم ایران هستند.
اما شیعیان مخلص می گویند آیا درباره کسانی که به خدا قسم خوردند که در راه نابود کردن ما شیعیان از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنیم می گویید که آنها به یاری ما آمده اند؟.
چه سخن تعجب بر انگیزی و چه منطق خنده داری.
ای شیعیان ای دوستداران واقعی خدا ای محبان حقیقی ایران
ایران خاک ما و مادر ماست و این مادر ما دلباخته و شیفته علی علیه السلام و فرزندانش شد.
اگر خاک ایران زبان داشت به شیواترین کلام فریاد می زد که من فرزندانم را و همه کسانی که بر روی من قدم می گذارند نفرین می کنم اگر بخواهند مرا از رسول خدا و فرزندانش جدا کنند و قدم گذاشتن بر خاکم را حلالشان نمی کنم.
کسانی که ایران را بدون شیعه می خواهند همان هایی هستند که تا کمی سختی در این کشور برایشان پیش می آید راه مهاجرت در پیش می گیرند و می روند.
اگر کوچکترین سیگنالی از سمت غرب دریافت کنند که به سمت آمریکا و اروپا بیا با همه وجودشان به سمت آنها می روند و وقتی می پرسی چرا می روی می گویند چون در ایران پیشرفت سخت است و آنجا آسان.
ما هم در جواب می گوییم پس ادعای ایران دوستی نکن.
تو همان فرزندی هستی که مادرت را به سختی ها وا می گذاری و دنبال پیشرفت خودت می روی.
مادر باید دلبسته فرزندی باشد که با همه سختی هایش کنارش مانده است.
فرزندی در نظر مادر عزیز است که از خوشی های جوانی اش زده و به تیمار مادر پیرش مشغول گردیده است.
پس دروغ می گوید کسی که مادرش را تنها گذاشته و به فکر پیشرفت خود مشغول است و ادعای ایران دوستی می کند.
شعار وطنم وطنم را باید شبیه مایی فریاد بزند که با وجود داشتن همه جور امکانات برای خروج از ایران همینجا مانده ایم و از جایمان تکان نخورده و به آبادانی این خاک چشم امیدها داریم.

گنج را اگر بشناسیم شکستشان می دهیم.

گفتیم گنجی وجود دارد که از آن کم خبر و یا بی خبریم که آن گنج محل نابودی ستمگران و فروپاشی بنیان ظالمان است.
و آن گنج نیست جز وجود پاک امام زمان فرزند فاطمه سلام الله علیها که چون بیاید ظلم و ستم را بر می چیند و عدل و داد می گستراند.
پس خوشا به حال تلاش کنندگان واقعی در مسیر تعجیل ظهورش.
امام زمان امروز دغدغه ای ندارد جز دغدغه مردم جهان.
درد امروز امام درد بی پولی دوستداران خداست.
چه رنجی متحمل است مولا از اینکه می بیند شیعیانش در فقر هستند.
خدا می داند که بیشتر از تک تک ما برای فقرمان غصه می خورد.
راه را هم نشان داده که متاسفانه اکثرمان پیروی نمی کنیم.
پس خوش به حال کسانی که دردی از دردهای امامشان بر می دارند.
خوش به حال کسانی که فقر را در جامعه کم می کنند.
خوش به حال شما تاجران و تاجرپروران آرادی اگر به واقع نیت تان یاری ولی خدا باشد.
سعادتمندان همان هایی هستند که خداوند درباره شان اینچنین فرمود:
ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما که از دینش باز گردد بداند که به زودی خداوند قومی را می آورد که دوستشان دارد و آنان نیز خداوند را دوست می دارند.
در مقابل مومنان فروتن و خاضعند و در مقابل کافران غلیظ و شکست ناپذیر.
همواره در راه سربلندی نام خدا و فرستادگانش می جنگند و در این مسیر از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای ترسی ندارند.
این فضل خداست بر آنان که خداوند فضلش را به هر که بخواهد می دهد.
و خداوند وسعت دهنده داناست.
تنها سرپرست و یاری رسان شما خداست و رسولش و آن مومنینی که نماز بر پا می دارند و زکات می دهند در حال رکوع.
پس هر کس به ولایت و دوستی و محبت خدا و رسولش و این مومنین اهتمام ورزد اینان حزب خدا و یاران اویند و یقینا پیروز میدان ها هستند. سوره مائده آیه ۵۴ تا ۵۶

دیر یا زود درباره آراد خواهید شنید.

به فضل خدا با همین تجارت و برندسازی به روش های مختلف، قدرت شیعیان صادق و راستگو را به تمام جهان نشان خواهیم داد و تا آنجا که پروردگارمان توفیق دهد از فقر مسلمانان خواهیم کاست و اثبات خواهیم کرد که هیچ دینی بهتر از اسلام نیست و هیچ کشوری بهتر از ایران برای زندگی وجود ندارد.
پروردگارا تو را شاهد می گیریم که ما در راه تو ایستادگی کردیم پس خطاهایمان را ببخش و گناهانمان را محو کن و بر ما به جهت محبت خاندان رسولت مهربان باش.
تمام آرادی ها را در راه عزت و سربلندی اسلام و ایران مستحکم کن و تنبلی و سستی را از وجودشان بردار و ما را در بالاترین درجات دنیا و آخرتت بنشان.
می دانیم که شایسته و مستحق این ها نیستیم اما تو را پروردگار بخشنده ای یافتیم.
پایان./



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.