تحلیل بنیادي در سطح شرکت چگونه صورت می پذیرد؟
تحلیل اساسی در سطح شرکت، شامل تحلیل متغیرهاي اصلی مالی براي تخمین ارزش ذاتی شرکت میباشد این متغیرها شامل فروش، حاشیه سود، استهلاك (کاهش بها)، نرخ مالیات، منابع مالی، گردش داراییها و عوامل دیگر است. تحلیل هاي بعدي، میتواند شامل موقعیت رقابتی شرکت در آن صنعت، روابط کارگري، تغییرات تکنولوژیکی، مدیریت، رقابت خارجی و غیره باشد. عواملی که خود شرکت بر آنها کنترل دارد.
1) قابلیت نقدینگی: قابلیت نقدینگی یک ورقه سهم به معناي امکان فروش سریع آن است. هر چه سهامی را بتوان سریعتر و با هزینه کمتري به فروش رساند، قابلیت نقدینگی آن بیشتر است. اوراق بهاداري که به طور روزانه و به دفعات مکرر معامله میشوند نسبت به اوراق بهاداري که با تعداد محدود و یا دفعات کم معامله میگردند قابلیت نقدینگی بیشتر و در نهایت ریسک کمتري دارند. فهرست پنجاه شرکت فعالتر بورس که هر شه ماه یکبار منتشر میشود راهنماي مناسبی براي انتخاب سهامی است که از قابلیت نقدینگی برخوردارند.
2) تعداد سهام در دست عموم: قابلیت نقدینگی یک ورقه سهم تا حدودي به تعداد سهام در دست عموم بستگی دارد. هر چه تعداد سهامی که در دست مردم قرار دارد بیشتر باشد، حجم و سرعت گردش معاملات افزایش یافته و بازار، قیمت منصفانه و معقولتري براي آن پیدا میکند بر عکس هر چه تعداد سهام در دست مردم کمتر باشد، رکود بیشتري بر معاملات سهام حاکم شده و در صورت معامله، قیمتها شکل یکطرفه (صعودي یا نزولی) به خود میگیرد. تجربه شرکتهایی که تعداد سهام رایج آنها کم بوده مؤید این نکته است.
3) ترکیب سهامداران: یکی دیگر از معیارهاي مطلوبیت یک ورقه سهم، ترکیب سهامداران آن است و ترکیب سهامداران که در واقع ترکیب هیات مدیره آن را تعیین میکند میتواند به نفع سهامداران جزء یا عمده باشد. در شرکتهایی که اعضاء هیأت مدیره آن منتخب سهامداران عمده هستند ممکن است تصمیماتی اتخاذ شود که بیشتر در راستاي اهداف سهامدار عمده باشد و درمواردي به نفع سهامدار جزء نباشد. چنین تصمیماتی در بازارهاي کارا اثر خود را به خوبی در قیمت سهام نشان میدهد و البته معمولاً تأثیر مهمی بر قیمت سهام نمیگذارد اما در بازارهاي غیرکارا که تا حدودي تحت تأثیر جو بازار قرار میگیرد میتواند جهت تغییرات قیمت را یکطرفه سازد.
4) سودآوري: شاید مهم ترین عامل برتري یک سهم، میزان سودآوري آن باشد. با توجه به اینکه تعداد سهام منتشره میسنجد. با استفاده از این EPS از سوي شرکتها با هم متفاوت است میزان سودآوري یک سهم را با نسبت سود هر سهم یا شاخصعملکرد کلی شرکت و مدیریت آن ارزیابی می شود.
با محاسبه این رقم، سودي که شرکت در یک دوره مشخص به ازاي یک سهم عادي به دست : (EPS) - درآمد هر سهم آورده است معین میشود.
علت اصلی توجه به سود هر سهم (و نه کل سود شرکت) به هدف اصلی شرکت مربوط است که به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران میباشد.
5) ثبات نسبی سودآوري: استناد به سود هر سهم در یک سال، به لزوم مبناي صحیحی براي ارزیابی سهام نیست چرا که ممکن است سود سال بعد بسیار کمتر از آن باشد. معیار مهم دیگري که به هنگام استفاده از نسبت بازده جاري سهام باید مورد نظر قرارداد، ثبات نسبی سودآوري هر سهم است. لازم به یادآوري است هر چه میزان انحراف سودآوري سالهاي گذشته و یا سودهاي احتمالی آینده نسبت به میانگین سود یا سود موردانتظار بیشتر باشد ریسک سهم بالاتر وارزش آن کمتر خواهد بود، برعکس هرچه روند سود دهی سالهاي گذشته و آتی از ثبات بیشتري برخوردار باشد ریسک کمتر و ارزش سهم بالاتر خواهد بود.
6) نسبت سود تقسیمی هر سهم: نسبت سود تقسیمی هر سهم، از تقسیم سود نقدي هر سهم به سود هر سهم به دست میآید.
تفاوت سود نقدي هر سهم و سود هر سهم مواردي از جمله مالیات، اندوخته قانونی، سایر اندوختهها و سود(زیان) انباشته را در بر میگیرد. گرچه در نظریه، تفاوت زیادي بین شرکتی که سود نسبتاً بالایی تصویب میکند و شرکتی که سود کمی از درآمد خود را تقسیم مینماید وجود ندارد، در عمل به دلیل جو حاکم بر بازار به ویژه از طرف کسانی که به درآمد سهام اتکاي زیادي دارند، عرضه سهام شرکتهایی که سود سهام کمی تعیین میکنند زیاده شده و موجب کاهش قیمت آن سهم رادر بازار فراهم مینماید. از این رو، در شرایط تساوي سایر عوامل، شرکتهایی که نسبت سود تقسیمی بالاتري را دارند نسبت به سایر شرکتها از موقعیت بهتري برخوردارند. گفتنی است که نباید این نسبت درکوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد به عبارتی ارقام یکسال را نمیتوان مبناي صحیحی براي قضاوت نسبت به عملکرد همیشگی شرکت قرار داد. ممکن است سیاست شرکت در سالی اقتضاء کند که نسبت سود تقسیمی بالایی وضع شود اما در سایر سالها، این نسبت رقم پایینی باشد. براي قضاوت صحیح در مورد سیاست تقسیم سود شرکت، باید روند تقسیم سود چند سال گذشته شرکت را مورد بررسی قرار داد و به استناد آنها نحوه تقسیم سود احتمالی سالهاي آتی را برآورد کرد.
7) نسیت E/P , P/E سود هر سهم، مبلغ سود به ازاء ارزش اسمی سهام را نشان میدهد. با توجه به اینکه ارزش اسمی سهام کلیه شرکتهاي پذیرفته شده در بورس تهران 1000 ریالی بوده و ممکن است قیمت بازار انواع سهام متفاوت باشد براي مقایسه شرکتها با یکدیگر رقم سود نسبت به قیمت بازار تحت عنوان نسبت E/P سنجیده میشود. این نسبت بازده جاري سهام را نشان داده و در شرایط تساوي سایر عوامل، هر چه این نسبت بالاتر باشد سهام از موقعیت بهتري برخوردار خواهد بود. لازم به ذکر است هر چه میزان سود هر سهم در مقایسه با قیمت بازار سهام بیشتر باشد به خاطر تقاضایی که براي آن ایجاد میشود انتظار احتمال افزایش آتی قیمت بالاتر خواهد بود. خاطرنشان میشود که سهامداران در خرید سهام میتوانند از نسبت قیمت بر درآمد تحت عنوان نسبت P/E نیز استفاده کنند. نسبت P/E یکی از ابزارهاي رایج و متداول جهت تحلیل وضعیت شرکتها، صنعت و بازار است. این نسبت که از آن به عنوان ضریب سودآوري نیز نام برده میشود، حاصل تقسیم سهم بر درآمد هر سهم آن شرکت است و در واقع رابطه بین قیمت سه شرکت با سود آن را نشان میدهد. همانطور که قبلاً مشاهده شد درآمد هر سهم، معیاري است که می توان با آن یک شرکت را در طی چند سال متوالی با لحاظ افزایش سرمایههاي شرکت مقایسه نمود ولی این متغیر، معیار مناسبی براي مقایسه بین چند شرکت نیست
این نقیصه در معیار P/E رفع میشود و بااین معیار میتوان شرکتهاي یک صنعت را مورد مقایسه قرار داد یا هر شرکت را با متوسط P/E صنعت مرتبط تطبیق داد. نسبت P/E بیانگر تعداد دفعاتی است که طول میکشد تا قیمت یک سهم از طریق سود آن بازیافت شود. البته تحلیل P/E بر اساس دوره بازگشت سرمایه باید توام با احتیاط باشد. به دلیل این که شرکتها در هر سال سود یکسانی ندارند و درآمد هر سهم آن ها توام با نوسان است. بنابراین در صورتی که P/E شرکتی برابر با 10 باشد لزوما به این معنی نیست که 10 سال طول میکشد تا سرمایه برگشت کند. اگر شرکت در سالهاي بعد سود بیشتري کسب کند، دوره بازگشت سرمایه کاهش مییابد. لازم به ذکر است که براي مقایسه P/E بین شرکتها، مقایسه در درون یک صنعت انجام شود. با فرض ثابت بودن سایر شرایط به نظر می رسد شرکتی که در گروه خود داراي P/E کوچکتري می باشد امکان رشد قیمت آن در آینده نزدیک وجود دارد.
8) ارزش ویژه هر سهم: ارزش ویژه هر سهم از نسبت حقوق صاحبان سهام (سرمایه+ اندوخته طرح وتوسعه + اندوخته قانونی+ اندوخته احتیاري+ سایر اندوختهها + سود انباشته) به تعداد سهام منتشره به دست میآید و در مقایسه با ارزش اسمی هر سهم سنجیده میشود هر چه ارزش ویژه هر سهم از قیمت اسمی سهام بیشتر باشد سهام آن شرکت از موقعیت و استحکام بالاتري برخوردار است.
9) بافت تامین مالی شرکت: بافت تامین مالی که شامل بدهیها و حقوق صاحبان سهام است تاثیر بسزایی در عملکرد و سودآوري یک شرکت دارد. هر چه بدهی بیشتر باشد به خاطر خاصیت اهرمی بدهی، سودآوري نیز بالاتر خواهد بود ولی خطر ناتوانی شرکت در ایفاي تعهداتش نیز بیشتر میشود بنابراین ریسک شرکت نیز بالاتر خواهد بود.
10 ) مهلت و تاریخ پرداخت سود سهام طبق ماده 240 قانون تجارت، در صورتی که مجمع عمومی عادي سودي را تصویب کند شرکت باید ظرف مدت 8 ماه از تاریخ تصویب، آن را به سهامداران پرداخت کند. وجود این ماده قانونی، یک مهلت پرداخت 8 ماهه براي شرکتها به وجود می آورد، در مقام مقایسه هر چه سود نقدي هر سهم سریعتر پرداخت شود براي سهامداران مفیدتر است چرا که اولاً مشمول تورم و کاهش ارزش پول نمیشود و ثانیاً سهامدار میتواند وجوه خود را مجدداً سرمایهگذاري کرده و از بابت آن بازده به دست آورد.
11 ) انتشار مستمر اطلاعات و اخبار نسبی: در صورتی که شرکتها در ارائه اطلاعات شفاف مالی و یا هر گونه اخبار در زمینه وضعیت شرکت به سهامداران نهایت تلاش را نمایند، سهامداران با داشتن اطلاعات کافی میتوانند اقدام به خرید و فروش سهام نمایند.
12 ) عمر شرکتو میزان استهلاك ماشین آلات: هرچه شرکتها از ماشین آلات جدید با تکنولوژي پیشرفتهتر استفاده کنند در امر تولید موفقتر هستند و شرکتهایی که عمر ماشینآلات آنها به پایان رسیده یا آنکه استهلاك بالایی دارند ممکن است در طول سال به دلیل خرابی دستگاهها وقفه زمانی در تولید داشته باشند و نتوانند به تعهدات خود عمل کنند در نتیجه در سودآوري شرکت بیتأثیر نخواهد بود.
13 ) پنجاه شرکت فعالتر: بررسی تجربه بورسهاي اوراق بهادار در کشورهاي مختلف نشان میدهد که شناسایی شرکت هاي ممتاز یا داراي موقعیت برتر اغلب بر پایه معیارهاي قدرت نقدشوندگی سهام، میزان تأثیرگذاري شرکت بر
بازار و برتري نسبتهاي مالی انجام میشود. شناسایی شرکت هاي برتر در بورس اوراق بهادار تهران بر پایه ترکیبی از قدرت نقد شوندگی سهام و میزان تأثیرگذاري شرکتها بر بازار، و در چارچوب معیارهاي سه گانه زیر انجام شده است:
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی چیست؟ ابتدا سوالات دیگری را مطرح می کنیم:
- آیا شما حاضرید که دارایی و ثروت خود را به مدت ده سال بدون استفاده در مکانی ذخیره کنید؟
- آیا بعد از ده سال ارزش دارایی های شما حفظ شده است؟
در اقتصادی همچون کشور ما که دچار تورم مزمن و ادامهداری می باشد احتمالا جواب سوالات بالا نه میباشد و شما برای حفظ ارزش داراییهای خود مجبور به استفاده از ابزار سرمایهگذاری میباشید. سرمایهگذاری صحیح داراییها باعث میشود که ارزش آنها در مقابله با تورم حفظ شود.
در ده سال اخیر اقتصاد ما حدود 500 درصد تورم را تجربه کرده است. حال سوال اساسی این است که سرمایهگذاری در چه بازاری بازدهی بالاتر از 500 درصد داشته است؟!
همانطور که در نمودار بالا مشاهده می کنیم، بازارهای مختلف توانسته اند خود را در مقابل تورم حفظ کنند و حتی با بازدهی چند برابری در مقابل تورم داشته باشند. در بین بازارهای بالا بورس بیشترین بازدهی را داشته است و جذاب ترین بازار برای سرمایه گذاری بوده است.
اگر بخواهید که از ریسک سرمایهگذاری خود بکاهید بهتر است که بجای سرمایهگذاری در یکی از بازارهای بالا در سبدی متنوع از بازارهای مختلف سرمایهگذاری کنید.
سرمایه گذاری در بورس
اگر بازار بورس را تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام برای سرمایهگذاری انتخاب کنید احتمالا مهمترین دغدغه شما پیدا کردن سهام مناسب برای سرمایهگذاری میباشد. برای یافتن سهام مناسب شما میتوانید از ابزارهای گوناگونی استفاده کنید.
در بازار بورس دو ابزار اصلی انتخاب سهام، تحلیل بنیادی و تکنیکال است.
تعریف و مقایسه تحلیل بنیادی و تکنیکال
دو ابزار اصلی خرید سهام در بازار بورس تحلیل تکنیکال و بنیادی میباشد. در تحیل تکنیکال ما با بررسی روند قیمتها و حجمهای خرید و فروش گذشته به پیشبینی قیمتها در آینده می پردازیم اما اگر بهدنبال پیداکردن ارزش ذاتی یک سهم میباشید احتمالا بهترین ابزاری که میتوانید پیدا کنید تحلیل بنیادی میباشد چون هدف اصلی تحلیل بنیادی پیداکردن ارزش واقعی و ذاتی سهام میباشد.
شاید بتوان گفت یکی از سیاستهای مناسب معامله در بازار بورس انتخاب سهم با استفاده از تحلیل بنیادی و پیدا کردن زمان مناسب ورود و خروج به سهم، با استفاده از تحلیل تکنیکال میباشد.
فرض اصلی تحلیل بنیادی
اما چرا در تحلیل بنیادی فرض بر این است که قیمتی که ما روی تابلو سهام میبینیم، قیمت واقعی سهم نیست؟
چون رسیدن قیمت سهام به مقدار ذاتیاش نیازمند انتشار سریع اخبار سهم، سرعت بالای بازار در درک این اخبار، عمق بالای بازار، نداشتن دامنه نوسان و… میباشد که در واقعیت به سختی میتوان به همچین حالتی رسید.
حال که هدف تحلیل بنیادی را درک کردیم باید چارچوب کارکرد آن را درک کنیم.
چارچوب و رویکرد تحلیل بنیادی
برای شروع تحلیل ابتدا شرایط کلان اقتصادی خارجی و داخلی را بررسی میکنیم سپس به تحلیل صنعتی که شرکت مورد نظر در آن فعال است میپردازیم (به طور مثال صنعت دارویی برای سهم داوه). در قدم بعدی ما باید به تحلیل عوامل بنیادی شرکت بپردازیم (رویکرد بالا به پایین).
البته تمام مراحل بالا را میتوان به صورت برعکس هم اجرا کرد (تحلیل پایین به بالا) که برای کسانی که در ابتدای یادگیری تحلیل بنیادی هستند توصیه میشود.
بطور مثال در یک رویکرد بالا به پایین برای بررسی سهم فولاد میتوانیم شرایط عرضه و تقاضا و قیمت جهانی شمش فولاد و تاثیر آن بر تولید داخل را بررسی کنیم.
در قدم بعدی به بررسی صنعت فلزات و فولاد در کشور بپردازیم و مزایا،معایب،چشم انداز،رقابتی بودن و…را در این صنعت مورد بررسی قرار دهیم.
در قدم بعدی به تحلیل خود شرکت فولاد مبارکه میپردازیم و عوامل کمی و کیفی بنیادی شرکت را بررسی میکنیم.
تحلیل شرایط کلان اقتصاد و بازار در تحلیل بنیادی
ارتباط قوی بین بورس و اقتصاد چه در سطح کشوری و چه در سطح جهانی وجود دارد.
همین موضوع باعث میشود که عوامل کلانی که بر اقتصاد تاثیر میگذارند بر بازار بورس هم تاثیرگذار باشند. هم چنین عوامل زیادی بر بازارهای داخلی و خارجی تاثیر میگذارند که به صورت مستقیم بر بورس تاثیر میگذارند.
اگر بخواهیم عوامل اقتصاد کلانی که بر بازار بورس تهران تاثیرگذار هستند را نام ببریم، میتوانیم موارد زیر را بازگو کنیم:
نرخ ارز
شاخص بورس تهران به طور معمول رابطه مستقیمی با نرخ ارز مخصوصاً نرخ دلار نشان داده است.
معمولاً هر موقع که نرخ دلار افزایش یافته است، شاخص کل نیز به تبع تأثیر تورمی افزایش نرخ دلار و افزایش فروش ریالی شرکتها، خصوصاً شرکتهاس صادراتمحور هم افزایش داشته است.
با افزایش قیمت دلار ابتدا صنایع صادرات محور و سپس صنایع مبتنی بر خدمات و سپس بقیه صنایع رشد میکنند.
پس اگر به عنوان یک تحلیلگر بایستی بتوانید تأثیر نرخ ارز را بر صنایع مختلف شناسایی و تحلیل کنید.
قیمت نفت
به طور کلی بورس تهران رابطه مستقیمی با قیمت نفت دارد و زمانی که درآمد حاصل از فروش نفت بیشتر میشود، دولت حمایت خود را از صنایع بیشتر میکند و باعث رشد آنها میشود.
البته در اقتصاد کلان موضوعی به نام بیماری هلندی وجود دارد که عکس نتیجه قبل را در طولانی مدت پیش بینی میکند ولی توضیح آن در سایر مقالهها ارائه خواهد شد.
نرخ بهره بانکی
به طور معمول رابطه نرخ بهره بانکی و شاخص بورس تهران معکوس میباشد.
زیرا وقتی که نرخ بهره بانکی افزایش پیدا میکند، هم پول از بازارهای موازی مثل بورس به سمت بانک روانه میشود و هم هزینه تأمین مالی شرکتها افزایش مییابد و سودسازی آنها کاهش مییابد و در نتیجه اقبال به بازار سرمایه هم کاهش پیدا میکند.
بودجه و جهت گیری دولت
بررسی بودجه و مشخصکردن اهداف دولت برای سال آینده میتواند کمک بسیار زیادی برای تحلیل بورس باشد. چون بودجه جهتگیری دولت را در سال آینده نشان میدهد و شما میتوانید تحلیل کنید که جریان نقدینگی به سوی کدام یک از بازارها میباشد. به طور مثال در بودجه سال 99 فروش اموال و صنایع دولتی رشد چشمگیری داشته است که تفسیر این موضوع احتمالا این است که شرکتهای زیادی سال آینده در بورس عرضه اولیه میشوند و یا مقدار سهام شناورشان افزایش پیدا میکند.
تحلیل صنعت در تحلیل بنیادی
سوالات ابتدایی در تحلیل صنعت
چه صنعتی را برای سرمایهگذاری باید انتخاب کنیم؟ حال اگر صنعتی را برای سرمایهگذاری انتخاب کردیم، چه عواملی را باید در این صنعت مورد بررسی قرار بدهیم؟ عوامل تاثیرگذار بر صنعت مورد نظر چیست؟ شرایط کلان اقتصادی چه تاثیری بر صنعت مورد نظر دارند؟ چشماندازهای صنعت در کوتاهمدت و بلندمدت چیست؟
هنگام تحلیل بنیادی صنعت، سوالات فوق احتمالاً مهمترین سوالاتی است که با آن مواجه میشوید. پاسخ به این سوالات باعث میشود که نمای کلی از صنعت مورد نظر به دست آورید و تحلیل درستی از شرایط آن صنعت تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام داشته باشید.
عوامل کوتاه و بلند مدت در تحلیل صنایع
برای انتخاب یک صنعت باید عوامل کوتاهمدتی مثل سودآوری صنعت نسبت به سایر صنایع، P/E صنعت نسبت به سایر صنایع در بورس، تاثیر نرخ بهره و نرخ ارز و… و عوامل بلندمدتی مثل استعداد صنایع و ارتباط با بخش های نوین اقتصاد و … مورد بررسی قرار بگیرد.
بررسی عملکرد گذشته صنایع
در قدم بعدی باید عملکرد گذشته صنعت و شرایط رقابتی موجود درون صنعت مورد نظر را مورد بررسی قراردهیم.
به طور مثال در دو دهه اخیر به دلیل رشد بیسابقه ساخت مسکن، فروش سیمان بسیار بالا رفت و صنعت سیمان رشد بالایی داشت.
اما آیا در دهه جاری و آینده نیز مسکن با همین شیب رشد خواهد کرد؟ مطالعه سوابق گذشته صنایع میتواند در تحلیلهای آتی مفید باشد.
حال برای بررسی شرایط رقابتی درون صنعت سیمان باید شرکتهای سیمانی موجود در بازار را نسبت به هم مقایسه کنیم.
شرایط ادواری و تحلیل صنایع
نکته دیگر در تحلیل صنعت این است که شرایط ادواری اقتصاد را مورد بررسی قرار دهیم.
زمانی که اقتصاد در دوران رکود به سر میبرد سرمایهگذاران بدنبال شرکتهای در حال رشد مثل صنایع دارویی و فناوری میباشند چون انتظار دارند که سود بیشتری از این صنایع کسب کنند.
در دوران رونق معمولا خرید کالاهای با دوام مثل خودرو و لوازم خانه افزایش پیدا میکند، در نتیجه صنایع مربوطه رشد بیشتری را تجربه خواهند کرد.
تحلیل شرکت
با تحلیل اقتصاد و بازار زمان مناسب برای سرمایهگذاری و با تحلیل صنایع، صنعتی با چشم انداز روشن را جهت سرمایهگذاری انتخاب کردیم.
حال وقت آن است که با تحلیل شرکتهای درون صنعت به یافتن شرکتهای با بنیاد قوی و افق سودسازی بلندمدت بپردازیم.
برای تحلیل بنیادی شرکت باید دو دسته عوامل کمی و کیفی شرکت را بررسی کنیم.
عوامل کیفی تحلیل بنیادی
برای عوامل کیفی تحلیل شرکت میتوان موارد زیر را نام برد:
مدل تجاری و نوع کسب و کار شرکت
فعالیت اصلی شرکت چیست؟ آیا سود آوری شرکت حاصل از فعالیت اصلی شرکت میباشد؟ آیا شرکت جز پیشروهای صنعت خود است؟
رقابت پذیری
مزیت های رقابتی شرکت چیست؟ توانایی شرکت برای رقابت در بازار نسبت به رقبا تا چه اندازه است؟
سهم بازاری شرکت چه اندازه میباشد؟
مدیریت
یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر شرکت، مدیریت و کیفیت اجرایی آن میباشد.
سابقه مدیریت و اعضا هیئت مدیره شرکت چیست؟ عملکرد گذشته آنها چیست؟ خط و مشی آنها در مدیریت چگونه است؟
ترکیب سهام و سهامداران
چه میزان سهام شرکت به صورت شناور میباشد؟
حقوقیهای سهم شرکت کدامند؟
تاریخچه خرید و فروش حقوقیها به چه صورت است؟
ترکیب هیئتمدیره چیست؟
آیا تصمیمات قبلی هیئتمدیره به نفع سهامداران عمده بوده است یا سهامداران خرد؟
نقدشوندگی
نقدشوندگی در یک تعریف بسیار ساده به معنای سرعت فروش سهم و تبدیل سریع آن به وجه نقد است.
باید بررسی کنیم که نقدشوندگی سهم به چه میزان است چون نقدشوندگی هرچه بیشتر باشد ریسک سهام پایینتر است.
سهمهای بزرگ بازار که حجم معاملات بالایی را در بر دارند، اغلب نقدشوندگی بالایی دارند.
ثبات سودآوری
عملکرد گذشته شرکت در سودآوری ثبات کافی را داشته است؟ آیا در تلاطمهای بازار شرکت توانایی مدیریتی کافی برای حفظ روند سودسازی را داشته است؟
بافت تامین مالی شرکت
منابع مالی شرکت چیست؟ این منابع از چه طرقی تأمین شدهاند؟ هزینه تامین سرمایه برای شرکت چقدر است؟
عوامل کیفی دیگر مانند رقبای خارجی،عمر و میزان استهلاک ماشینآلات و…
عوامل کمی تحلیل بنیادی
برای عوامل کمی تحیل بنیادی میتوان موارد زیر را نام برد:
درآمد هر سهم (EPS)
از آن جایی که هدف شرکت به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران میباشد، هرچه مقدار EPS و همچنین نسبتهای سودآوری شرکت بالاتر باشد، شرکت به هدف خود نزدیکتر شده است.
نسبت سود تقسیمی هر سهم (DPS)
در شرایط یکسان در مقایسه بین دو شرکت، آن شرکتی که نسبت سود تقسیمی بالاتری دارد از موقعیت بهتری برخوردار است. نکتهای که در مورد این نسبت باید مدنظر قرارگیرد این است که باید روند این نسبت را برای چند سال یک شرکت در نظر گرفت نه یک دوره کوتاه مدت.
نسبت P/E سهام
در شرایط یکسان شرکت با نسبت P/E کمتر در آینده امکان رشد قیمتی بیشتری دارد.
نکته مهمی که در مورد این نسبت باید مورد توجه قرارگیرد این است که شرکتهایی که با این نسبت مقایسه میشوند باید در یک صنعت باشند.
یعنی یک شرکت دارویی با یک شرکت دارویی و یک شرکت سیمانی با سیمانی دیگر مقایسه میشود.
اگر نسبت P/E شرکتی نسبت به میانگین نسبت P/E صنعتی که در آن فعالیت دارد کمتر باشد، بیانگر این است که بازار در آینده انتظار رشد زیادی از این شرکت دارد.
نکته دیگر این که P/E تحلیلی بایستی همواره آینده نگر بوده و بر اساس تخمین وضعیت و سودآوری شرکت در آینده محاسبه شود.
ارزش ویژه سهم
در شرایطی که ارزش ویژه سهام بیشتر از قیمت و ارزش تابلو باشد، نشاندهنده شرایطی است که سهم از موقعیت مطلوبتری برخوردار است.
نسبت جاری
این نسبت توانایی شرکت را برای بازپرداخت بدهیها نشان میدهد. با مقایسه نسبت جاری شرکت و صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند،میتوانیم به ارزیابی شرکت در بازپرداخت بدهیها بپردازیم.
نسبت وجه نقد
هر چه این نسبت بیشتر باشد به معنای این است که شرکت نقدینگی بالاتری در اختیار دارد و هزینه تامین مالی کمتری دارد. بالاتر بودن این نسبت باعث میشود که شرکت به آسانی بدهیهای خود را پرداخت کند و برنامههای آتی خود را اجرا کند. البته وجه نقد بیش از اندازه نیز برای یک شرکت مناسب نبوده و مدیریت وجه نقد بایستی به درستی انجام شود.
علاوه بر نسبتهای ذکر شده نسبتهایی مانند نسبت تسهیلات به سرمایه، گردش دارایی، پوشش بهره و… نیز در تحلیل بنیادی موثر هستند که در مقالهای دیگر به معرفی و تحلیل کامل این نسبت های مالی میپردازیم.
انواع حاشیه سود
هرچه حاشیه سود شرکت (ناخالص، عملیاتی، خالص) شرکت بیشتر باشد بیانگر این است شرکت توانایی بالاتری در پوشش هزینههای مختلف خود دارد.
صورت های مالی
صورت مالی بسیار مهم و کاربردی که در تحلیلهای بنیادی کاربرد دارند:
آشنایی با کاربرد هر کدام از صورتهای مالی در تحلیل بنیادی بسیار مفید خواهد بود که توضیح کامل آن خارج از حوصله این مقاله می باشد.
چشم انداز و سود سازی آینده شرکت در تحلیل بنیادی
بررسی چشم اندازهای آینده شرکت و بررسی پتانسیل شرکت برای رشد و افزایش سودآوری آتی شرکت میتواند برای تحلیل بنیادی خصوصا در بلندمدت مفید باشد.
منابع مورد نیاز تحلیل بنیادی
تارنمای “سامانه جامع اطلاع رسانی ناشران” یا “کدال” به آدرس www.codal.ir حاوی اطلاعاتی همچون صورت های مالی شرکت ها یکی از منابع می باشد. منبع مهم دیگر تابلو هر سهم می باشد که در تارنامه “شرکت مدیریت فناوری بورس تهران” به آدرس www.tsetmc.com موجود می باشد. آدرس تارنمای هر شرکت نیز منبع دیگری می باشد.
یکی دیگر از منابع، گزارش فعالیت هیئت مدیره است که قبل از مجمع عمومی منتشر میشود. در این گزارش چشم اندازهای آتی شرکت به همراه اطلاعات مفیدی از شرکت موجود میباشد.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟
در ابتدای کار باید به این موضوع توجه کنیم که تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال (fundamental) چیست و هدف ما از تحلیل بنیادی شرکت های مختلف چیست؟ آیا در مورد شرکتهای موردنظر اطلاعات کافی داریم؟ اطلاعاتی از قبیل زمینه فعالیت، محصولات، مواد اولیه تولید، بازار نهایی شرکت و …
هدف تیم تولید محتوا کالج تی بورس ما از نوشتن این مقاله این هست که شما پس از مطالعه آن بتوانید عوامل مؤثر بر تحلیل بنیادی (تحلیل فاندامنتال) آن چیزی که قصد دارید خرید و فروش کنید را بشناسید و با جمعآوری یا دریافت اطلاعات لازم بر آن تسلط داشته باشید.
به مطالعه و بررسی عواملی که به طور بنیادی و ذاتی بر قیمت آنچه شما خریدوفروش یا تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام به اصطلاح (Trade) میکنید اثر میگذارد، تحلیل بنیادی (تحلیل فاندامنتال) گفته میشود. هدف اصلی از تحلیل فاندامنتال تعیین ارزش واقعی سهام شرکت ها است.
هر آنچه در بازارهای مالی از جمله بازار فارکس میتوان معامله کرد بسیار پر تعداد و از نظر ماهیت باهم متفاوت هستند. پس باید برای آنچه میخواهید خرید و فروش کنید بهصورت خاص و تخصصی تحقیق و بررسی کنید.
در این مقاله مبانی تحلیل فاندامنتال را به چند گروه مجزا تقسیم کردیم که هر مورد را بهطور خلاصه و صرفاً با اشاره به مبانی و مهمترین عوامل آن بررسی میکنیم.
یکی از راههای به دست آوردن اطلاعات بنیادی، ابزارهایی است که از طریق آن میتوانید بهصورت مستمر از طریق سایتهای عمومی که اصلیترین آن در بازار بورس سایت کدال میباشد بهصورت رایگان استفاده کنید. در ادامه به شرکتهایی که در زمینه جمعآوری اینگونه اطلاعات فعالیت میکنند اشاره خواهیم کرد.
ممکن است اتفاق خاصی موجب شود که شما شرکتی را برای تحلیل کردن انتخاب کنید. اتفاقهایی از قبیل خبری که در مورد آن شرکت میشنوید مانند قانون جدید معافیت مالیاتی و همچنین خبری فراتر از شرکت و در مورد صنعت آن، مانند افزایش و یا کاهش قیمت جهانی محصولات مشابه شرکت. ما میخواهیم بدانیم تأثیر این اخبار بر وضعیت و عملکرد مالی آن شرکت چگونه است؟
در این حال تجربهآموزشی چند ساله کالج تی بورس این است که پیگیری اینگونه اطلاعات، ما را از تمرکز بر شرکت موردنظر دور میکند. درحالیکه اگر اخبار صحت داشته باشند در گزارشهای مالی بعدی شرکت که اطلاعات خام ما قلم داد میشوند تأثیر چشمگیری خواهند داشت ، ما برای تحلیل نیاز به پیگیری خبرهای متعدد نیستیم.
شرکت های فروشنده اطلاعات بنیادی:
در این میان شرکت های زیادی هستند که با جمعآوری اطلاعاتی بهمنظور تحلیل بنیادی یک موضوع یا مجموعهای از موضوعاتی که معمولاً باهم در ارتباط هستند بهطور تخصصی فعالیت میکنند. سازوکار این شرکتها بهگونهای است که بر اطلاعات و آمارهای کلیدی مندرج در صورتهای مالی شرکت ها تمرکز میکنند تا مشخص کنند که آیا قیمت سهام بهدرستی ارزشیابی شده است یا خیر؟
اکثر معامله گرها با استفاده از اینگونه اطلاعات که بهصورت آماده در اختیار آنها قرار میگیرد، وقت خود را صرف جمعآوری اطلاعات بنیادی نکرده و تمرکز فکری خود را بر تحلیل اینگونه اطلاعات میگذارند. با بررسی و بر اساس دانش و استراتژی خود بهپیش بینی بازار و آنچه میخواهند خریدوفروش (Trade) کند بپردازند که این امر موجب پیشرفت در کار و زمان میشوند.
نکته قابلملاحظه در تحلیلهای بنیادی آن است که اغلب شامل عواملی است که اثربخشی آنها بر افتوخیز قیمتها زمانبر است. تحلیل بنیادی بیشتر برای افراد با سرمایههای زیاد کارایی دارد که برای پوزیشن های طولانیمدت و تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام تایم فریمهای بالاتر دارای تأثیر و اهمیت بیشتری است تا پوزیشن های کوتاهمدت و تایم فریمهای پایین تر. اصولاً تایم فریمهای بالا و پوزیشن های طولانیمدت که تارگت های (Target) بزرگتری را هدف دارند.
دلیل این امر آن است که باید یک مقیاس منطقی بین تارگت و آستانهی سود، و همچنین تارگت یا آستانهی ضرر وجود داشته باشد که لزوماً باهم برابر نیستند ولی در یک نگاه منطقی نیز تمایز بسیاری باهم دارند.
اهمیت آستانه ضرر چیست؟
با در نظر گرفتن اینکه الزاماً تمام موقعیتها منجر به سود نمیشوند، برای سرمایه های کوچک باید آستانه ضرر در نظر گرفت تا تمام سرمایهی خود را به دلیل به ضرر نشستن از دست ندهید. در واقع منطق این مقیاس، گویای این است که وقتی آستانه ضرر نزدیک موقعیت قرار بگیرد; آستانهی سود نیز به طبع دارای همین وضعیت باشد. تحلیل تکنیکال در مقایسه با تحلیل فاندامنتال (تحلیل بنیادی) کارآمدتر میباشد.
مبانی تحلیل بنیادی (تحلیل فاندامنتال) سهام چیست؟
شاخصترین نکته در گزارش سالانه حسابرسی شده شرکتها که تشکیلشده از ترازنامه، حساب سود و زیان، مسائل مربوط به مدیریت شرکت، بررسی اهداف و راهکارهای تجاری شرکت و رقبای آن و همچنین نگرشی بر آینده تجاری و وسعت رشد آن شرکت میباشد.
عوامل تأثیرگذار در تحلیل فاندامنتال؟
عوامل مهمی که باید در نظر گرفته شوند عبارتاند از:
- میزان سرمایه
- درامد
- رشد سالانه و سهماهه سهام
- درآمد به ازای هر سهم
- بدهی و نسبت بدهی به دارایی
- نسبت سود سهام به سرمایه
- سود ناخالص
- نسبت ارزش سهم به درآمد (P/E)
- ارزش عملکرد شرکت
- سود خالص
- نقدینگی (همان مجموع پول و شبه پول)
- نسبت دارایی به بدهی
- و چند عامل دیگر
باید بدانیم که شاخص های عمومی اقتصاد نیز به نحوی در تحلیل بنیادی (تحلیل فاندامنتال) سهام یک شرکت مؤثر هستند. این شاخصهای اقتصادی بیانگر این موضوع میباشند که در واقع اقتصاد (بهویژه اقتصاد کشوری که شرکت در آن به ثبت رسیده و یا با آن ارتباط نزدیکی دارد) رو به رشد و یا رو به رکود است.
مهمترین شاخص های عمومی اقتصاد چه تأثیری بر موقعیتهای تجاری شرکت ذکرشده خواهد داشت؟
بعضی از مهمترینهای آن عبارت انداز: نرخ بهره، نرخ بیکاری، شاخص تولید، شاخص بخش خدمات، وضعیت بازار املاک و مسکن، شاخص خردهفروشی، شاخص تولید، تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام شاخص تولید صنعتی، شاخص قیمت مصرفکنندگان، ریسک کشور، درآمد سرانه، شاخص اطمینان مصرفکنندگان، تراز صادرات و واردات و چند شاخص دیگر.
نتیجهگیری
تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال سهام شرکت ها بر این منطق حسابشده است که ثبات و پتانسیل درآمدزایی و رشد شرکت ذکرشده چه میباشد، قیمت سهام یک شرکت میتواند از ارزش ترازنامهای آن بیشتر و یا کمتر باشد که این امر تنها با توجه به آیندهای که برای رشد آن شرکت پیشبینی میشود قابلدرک است.
ّبا توجه به مطالب فوق به نظر شما تحلیل بنیادی (تحلیل فاندامنتال) چقدر میتواند در انتخاب شرکت موردنظر ما برای سرمایه گذاری با اهمیت باشد؟
تحلیل بنیادی چیست؟
به گزارش سرمایه نگر ، سرمایه گذاری در بازار سرمایه نیازمند دانش وعلم کافی است. سرمایه گذاری در این بازار و خرید و فروش سهام نیازمند شناخت کافی و دقیق از صنایع و شرکت ها است.
به طور معمول، شرکت ها را به دو نوع روش تحلیل می کنند؛ تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال.
به تحلیل بنیادی ، تحلیل فاندامنتال، ریشهای یا اساسی نیز میگویند. در این روش عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام شرکت را مورد بررسی قرار میدهیم و بر اساس آن، نسبت به خرید و فروش آن تصمیمگیری میکنیم.
بهطورکلی سه دسته عوامل بر قیمت سهام یک شرکت تأثیرگذارند:
۱. عوامل محیطی؛ مثل نرخ تورم یا رکود افتصادی آتی، صادرات و واردات، تحولات سیاسی، جنگ، نرخ ارز و طلا و…
۲. عوامل مرتبط با صنعت؛ رشد و نوآوری، رکود، تکنولوژی جدید، وضعیت رقبا، منابع اولیه و…
۳. عوامل درونی شرکت؛ مثل میزان سرمایه، حجم فروش، سود، تعداد سهام شناور و نسبت قیمت سهم به سودهرسهم و همچنین، تحلیل اقلام ترازنامه مانند نسبت جاری، نسبت آنی، موجودی مواد و کالا و…
در تحلیل بنیادی، سرمایهگذار پس از بررسی و تحلیل عوامل سهگانه اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت، ارزش واقعی یا به اصطلاح ارزش ذاتی آن سهم را تعیین میکند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی هر سهم، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن اقدام میکند.
اگر از دید سرمایهگذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و بنابراین، برای خرید گزینه مناسبی است.
اگر از دید سرمایهگذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن کمتر باشد، آن سهم به اصطلاح گران بوده و برای خرید مناسب نیست واگر سرمایهگذار چنین سهمی را دارد بهتر است آن را بفروشد.
اگر ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، اصطلاحاً قیمت سهم منصفانه است و خرید یا فروش آن، سودی ندارد.
تحلیل تکنیکال یا بنیادین با نگاهی به فرضیه بازار کارا
همانطور که میدانید بازار سرمایه، بازاری بزرگ و تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام پیچیده است که فعالیت در آن نیازمند آشنایی با نحوه خرید سهام ارزنده و فروش به موقع آنهاست که این امر با بکارگیری روشهای مختلف تحلیل و بررسی، به ویژه تحلیل تکنیکال و بنیادین امکانپذیر میشود. بر این اساس کاربران باید پیش از ورود به بازار با این مفاهیم آشنایی کافی داشته باشند تا بتوانند آنها را جهت ارزیابی سهام مختلف بکار گیرند. دراین مقاله دو روش تحلیل تکنیکال (Technical) و بنیادین (Fundamental) بررسی شده و نحوه بکارگیری آنها به بهترین شکل معرفی میگردد.
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی دارد؟
تحلیل تکنیکال با تکیه بر نمودار قیمتهای گذشته و با توجه به اندیکاتورهای مختلف، زمان تغییر روند بازار و تغییراتی که به زودی بر قیمتها اعمال میشوند را پیشبینی کرده و مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. در واقع تحلیلگر تکنیکال با سوار شدن بر موج جدید قیمتها، پیش از اینکه تمام بازار تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام متوجه آن شوند، روند تغییرات بازار را تعیین میکند. بدین تریتب تحرکات قیمتی که نشاندهنده تغییرات ارزندگی سهام در بازارسرمایه است را نشان میدهد. این تحلیل بدون توجه به عوامل بنیادین سهام مورد نظر و تنها با درنظر گرفتن نوسانات قیمت و حجم معاملات صورتگرفته، رفتار بازار را ارزیابی میکند.
به طور کلی قیمت ورود برای خرید یا عدم خرید یک سهم، ارتباط تنگاتنگی با تصمیم سهامدار برای خروج سریع یا ماندن در آن معامله دارد. معاملهگران از تحلیل تکنیکال برای یافتن هم زمان ورود و خروج به موقع استفاده میکنند. هر نوع اوراق بهادار و حتی کالایی که دارای تاریخچه قیمتی باشد را میتوان به کمک تحلیل تکنیکال آنالیز کرد. معاملهگران این نوع تحلیل را با کمک ابزارهای مختلفی همچون خطوط روند، سطوح فیبوناچی، شکل و الگوی کندلها و با استفاده از اندیکاتورهای مختلف انجام میدهند.
اصول پایه در تحلیل تکنیکال
3 اصل اساسی اجرای تحلیل تکنیکال که ارزیابی سهام بر اساس آن صورت میپذیرد، عباتند از:
1- روند قیمت: با بررسی روند قیمت، میتوان آینده سهم را پیشبینی نمود.
2- حرکت قیمت در جهت روند: قیمتها روند خود را ادامه میدهند، مگر اینکه اخبار یا اتفاقاتی باعث توقف آنها شود.
3- تکرار تاریخ: آینده تغییرات قیمت در چارت ممکن است عیناٌٌ مانند گذشته خود باشد.
تحلیل تکنیکال چه رابطهای با بازار کارا دارد؟
در تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام این بخش به بیان ارتباط میان تحلیل تکنیکال با بازار کارا پرداخته می شود. در ابتدا به توضیحی مختصر از فرضیه بازار کارا میپردازیم. در واقع بازار کارا به چه بازاری گفته میشود؟ در بازار کارا فرض بر این است که همه معاملهگران و سرمایهگذاران به اطلاعات مشابهی دسترسی دارند. برخی از اقتصاددانان و تحلیلگران بازار معتقدند که شاخصهای تحلیل تکنیکال بر مبنای بازار کارا شکل گرفتهاند. بر این اساس بخشی از کابران بازار سرمایه، مبنای معاملات خود را بر روش تحلیل تکنیکال که با کارایی بازار ارتباط تنگاتنگی دارد، قرار دادهاند.
در تحلیل تکنیکال اساس ارزیابی سهام بر رفتار قیمت استوار است که تمامی عوامل و اطلاعاتی که بر روند بازار موثر میباشند، را در خود مستتر دارد. بر اساس فرضیه بازار کارا، اطلاعات مالی و گزارشات ارائه شده از یک سهم، به سرعت در بازار منتشر شده و بر قیمت آن تأثیر میگذارند. انتشار سریع و کامل گزارشات مالی یک سهم یا یک کالا در بازار باعث میشود افراد نتوانند با استفاده از اطلاعات، سهام شرکتها را بیشتر یا کمتر از ارزش ذاتیشان خریداری کرده و یا به فروش بگذارند و از این طریق سود بیشتری از بازار کسب کنند. بدینترتیب در یک بازار کارا، تغییرات قیمت، مجموعه اطلاعات یادشده را پیشتر منعکس کرده و از این رو آینده تحولات بازار، دیگر قابل پیشبینی نیست.
اهمیت کارایی بازار سرمایه
همچنانکه بیان شد، در بازار کارا اصل اساسی قیمت است که خود منعکسکننده اطلاعات بازار میباشد. در واقع توزیع درست اطلاعات منجر به توزیع عادلانه بازدهی حاصل از اوراق بهادار خواهد شد. کارایی بازار باعث میشود که شرکتها نتوانند با منتشر کردن اطلاعات نادرست و غیر حقیقی بازار را از مسیر اصلی خود منحرف کرده و پیش از انتشار اطلاعیههای عمومی، سود بیشتری را نسبت به سایر اهالی بازار کسب کنند.
همانطور که میدانید معاملهگران حتی با سرمایهگذاری اندک خود میتوانند در پروژههای اقتصادی کلان مشارکت داشته باشند. اگر بازار سرمایه، بازاری کارا باشد، این امر کمک شایانی به تولید و جذب نقدینگیهای پراکنده در اقتصاد کشور میکند. اگرچه فرضیه بازار کارا یک امر مورد تأیید فعالان اقتصادی میباشد، اما شواهد حاکی از آن است که در بیشتر بازارها کارایی لازم وجود ندارد. لذا معمولاً بیشتر مدیران شرکتها، پیش از سایرین به اطلاعات دسترسی داشته و سودهای بیشتری را نسبت به دیگر اهالی بازار بدست میآورند. لازم به ذکر است که عوامل دیگری نیز بر کارایی نداشتن بازار تأثیرگذارند؛ به طور مثال عرضههای اولیه معمولاً توسط شرکتها با ارزشی پایینتر از ارزش واقعی سهام ارائه میشوند و در نتیجه آن، کسانی که در روزهای اول اقدام به خرید سهام کنند، سود بیشتری در این میان نصیبشان خواهد شد.
تحلیل بنیادین چیست و چه کابردی دارد؟
یکی دیگر از روشهای شناختهشده ارزیابی سهام در بازار سرمایه، تحلیل بنیادین یا اصطلاحاٌ فاندامنتال میباشد. در این روش افراد میتوانند اطلاعات کاملی را از وضعیت یک شرکت و ارزش واقعی سهام آن بدست آورند. اگر در ارزشگذاری سهام یک شرکت توانمند باشید، دیگر نگران کاهش قیمت و ضرر و زیان حاصل از آن نیستید؛ چون میدانید که ارزش آن بیشتر از اینهاست و دیر یا زود به ارزش واقعی خود خواهد رسید. وارن بافت یکی از 5 فرد ثروتمند دنیاست که با تکیه بر روش تحلیل بنیادین موفقیتهای زیادی را کسب کرده و از او به عنوان اسطوره تحلیل بنیادین یاد میکنند.
برای خرید و فروش یک سهم با استفاده از تحلیل بنیادین، ابتدا میبایست سهام را ارزشگذاری کنید. اگر قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد، میتوان نسبت به خرید سهم مورد نظر اقدام نمود. اما تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام در صورتی که پس از مقایسه، قیمت سهام بیشتر از ارزش واقعی آن باشد، نه تنها باید از خریداری سهم خودداری کرد، بلکه در صورت داشتن سهم مورد نظر در پرتفوی خود، می بایست بلافاصله اقدام به فروش آن نمود تا از ضررو زیان احتمالی پیشگیری شود. به منظور تحلیل بنیادین سهام، کسب اطلاعاتی همچون صورتهای مالی شرکت و شرکتهای مشابه شامل درآمد، هزینه و بدهیهای شرکت، محصولات تولیدی، رقبا و چشمانداز شرکت برای آینده، ضروری است. بدیهی است که داشتن آگاهی کامل درباره شرکتهایی که میخواهید سهام آنها را خریداری کنید، به شما کمک شایانی جهت اتخاذ تصمیم درست و کسب سود بیشتر خواهد نمود.
اصول کمی و کیفی تحلیل بنیادین
از آنجایی که بررسی تمام اطلاعات یک شرکت امری زمانبر است؛ لذا معمولاً افراد برای سرمایهگذاری بلند مدت از تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند. یک سرمایهگذار موفق پیش از انتخاب و خرید یک سهم، وضعیت شرکت مربوطه را با دقت مورد بررسی قرار میدهد تا تحلیلی درست و کامل داشته باشد. یک تصمیمگیری هوشمندانه نیازمند آشنایی کامل با مفاهیم مربوط به تحلیل بنیادین است. برای درک این مفاهیم، تحلیلگران با بکارگیری اصول کمی و کیفی، سهام شرکتها را ارزشگذاری میکنند. در ادامه به بررسی اصول یادشده میپردازیم:
ا صول کمی : عواملی هستند که با اعداد و ارقام سروکار داشته و قابلیت اندازهگیری دارند. این عوامل از طریق صورتهای مالی شرکت که در زمانهای خاص منتشر میشوند، بدست میآیند. با مراجعه به سایت کدال میتوانید صورتهای مالی منتشرشده توسط شرکت را ببینید. عوامل کمی را میتوان در سه دسته طبقهبندی نمود که عبارتند از:
1- ترازنامه: میزان درآمد، بدهی و سرمایهگذاری سهامداران شرکت را نشان میدهد که شامل داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام است که جمع آنها همواره میبایست برابر باشد.
2- صورت جریان نقدی: از این صورت در جهت پاسخ به این سوال که آیا شرکت از سرمایه خود به درستی و بطور بهینه بهره میگیرد، استفاده میشود.
3- صورت سود و زیان: اطلاعات بدستآمده از آمار تولید و فروش شرکت میباشد که بطور مستقیم بر روی سود سهام آن تأثیر می گذارد و به سرمایهگذاران جهت تصمیم برای خرید آن کمک شایانی میکند.
ا صول کیفی : عوامل تأثیرگذاری همچون نحوه مدیریت شرکت که هیچگاه با عدد و رقم بیان نمیشوند و شرکت به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آنها تأثیر میپذیرد. این اصول وابسته به عوامل محیطی داخلی همانند میزان بهرهوری شرکت، طرحهای توسعهای و توانایی مقابله با رقبا و عوامل محیطی خارجی همچون بودجه، وضعیت اقتصادی مردم، تورم و … است. اصلیترین مرجع برای ارزیابی عوامل کیفی مربوط به شرکت، مراجعه به شبکههای ارتباطی آن (نظیر سایت شرکت) میباشد.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادین
تحلیل تکنیکال وابسته به تاریخچه قیمتی یک سهم است و از این رو هیچگاه نمیتواند به تنهایی ارزش ذاتی سهام یک شرکت را محاسبه کند. همچنین این روش در پیشبینی آینده قیمت سهام شرکتهایی که عرضه اولیه میشوند، ناکارآمد است؛ چرا که در این حالت، هیچ تاریخچهای از سابقه قیمتی سهام شرکت یادشده در دسترس نیست. از سوی دیگر، تحلیل بنیادین اگر چه با استفاده از روشهای مختلف به دنبال محاسبه ارزش ذاتی هر سهم و پیشبینی وضعیت درآمد شرکت از داراییها میباشد، لکن نمیتواند حداقل قیمت برای ورود و حداکثر قیمت برای خروج از سهم را مشخص کند. بعلاوه اینکه با توجه به زیاد بودن فاکتورهای تأثیرگذار در این تحلیل، اجرای آن بدون داشتن اطلاعات کافی و ارزیابیهای همهجانبه، نمیتواند جمعبندی کاملی از وضعیت شرکت بدست دهد.
انتخاب کارگزار جهت ورود به بازار سرمایه
پس از کسب دانش و مهارت کافی جهت اجرای تحلیلهای تکنیکال و/ یا بنیادین، آنچه برای بهرهبرداری از آن ضروری است، انتخاب کارگزاری با صلاحیت و مطمئن است. شرکتی که قادر باشد، تا سفارشات را به سرعت اجرا کرده و با پشتیبانی فعال و در دسترس، امنیت خاطر سرمایهگذاران را بمنظور سودآوری فراهم آورد. از جمله ویژگیهای یک کارگزار مناسب، میتوان به سهولت در استفاده از سامانه معاملاتی، ارائه تخفیف در کارمزدها، تأمین اعتبار برای مشتریان در زمانهای مناسب، پشتیبانی فعال و … اشاره نمود.
بدیهی است که ارزیابی تمام موارد ذکر شده در میان قریب به بیش از 100 کارگزاری، امری زمانبر و دشوار است؛ لذا در این بخش، یکی از بهترین و کارآمدترین کارگزاریهای بورسی به شما معرفی میگردد. کارگزاری مدبر آسیا، یکی از کارگزاران بنام بازار سرمایه است که با حدود 17 سال سابقه فعالیت و بهرهگیری از کارکنان متخصص و با تجربه، خدماتی با بالاترین کیفیت ممکن را به سرمایهگذاران گرامی ارائه مینماید.
همچنانکه پیشتر بیان شد، کسب مهارت و دانش کافی یکی از اساسیترین اصول ورود به بازار سرمایه بشمار میرود. از این رو، هر سرمایهگذار میبایست تا با مطالعه کتب، مقالات و مشاهده ویدیوهای آموزشی مرتبط، اطلاعات و توانمندیهای معاملاتی خود را ارتقا دهد. بخش مقالات سایت کارگزاری مدبر آسیا، یکی از بهترین و معتبرترین مراجعی است که میتواند در این امر شما را یاری رسانده و تحلیل عوامل بنیادی بر بازار سهام اطلاعات بروز را در اختیارتان قرار دهد.
جمعبندی
در این مقاله به تشریح روشهای تحلیل تکنیکال و بنیادین و همچنین معرفی نظریه بازار کارا پرداخته شد. در تحلیل بنیادین ارزیابی سهام شرکتها بر اساس دادههای منتشرشده در خصوص میزان تولید، سود و زیان و … صورت میپذیرد. این روش اگر چه قدرت بالایی در تعیین مسیر سودآوری کلان شرکت دارد، اما در مشخص نمودن زمان و نقطه دقیق ورود و خروج از یک سهم ناکارآمد است. ضمن اینکه اجرای تحلیل بنیادین، نیازمند اطلاعات گسترده از عوامل درونی و بیرونی شرکت میباشد که دسترسی به همه آنها (و بررسی هر یک) امری زمانبر و دشوار میباشد. در مقابل تحلیل تکنیکال با تکیه بر دادههای قیمتی تاریخچه سهم و با بهرهگیری از اندیکاتورهای مختلف و ابزارهای ترسیمی بر روی چارت (سطوح فیبوناچی، امواج الیوت و …) سرمایهگذار را قادر به تعیین نقاط ورود به سهم و خروج از آن مینماید. با اینحال این روش، قادر به محاسبه ارزش ذاتی دارایی مالی یک شرکت نبوده و از این رو انجام معامله بر اساس آن، بدون آگاهی از وضعیت کلان شرکت و صورتهای مالی مربوطه، میتواند با ریسکهایی همراه شود.
بر این اساس، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که بهترین و کارآمدترین روش ارزیابی سهام شرکتها، اجرای همزمان تحلیل تکنیکال و بنیادین میباشد. این امر علاوه بر تعیین مسیر کلی پیش روی سهام (بنیادین)، موقعیت دقیق نقاط ورود و خروج (تکنیکال) را نیز برای معاملهگران روشن خواهد ساخت. از این رو، توصیه میشود تا فعالان بازار سرمایه بدون داشتن تعصب بر روشی خاص و با افزایش آگاهی و مهارت در استفاده از هر دو رویکرد، با کنار هم قرار دادن تحلیل های یادشده، بهترین تصمیم را اتخاذ کرده و ریسک حاصل از معاملات خود را تا حد ممکن کاهش دهند.
دیدگاه شما